2777
2789
عنوان

خانومای تبریزی بیایدببینیم چند نفریم اینجا صحبت کنیم

| مشاهده متن کامل بحث + 409 بازدید | 87 پست
@لاگرتاااا     ایشونم دوست تبریزی من هستن 😍

فدای تو

انسانها به میزان حقارتشان توهین می‌کنند،به میزان فرهنگشان عشق می‌ورزند،وبه میزان هویتشان به دیگران احترام می‌گذارند!به میزان کمبوهایشان آزارت می‌دهند،هرچه حقیرتر باشند، بیشتر توهین می‌کنند تا حقارتشان را جبران کنند،هرچه هویتشان عمیق‌تر باشد، محترمانه‌تر رفتار می‌کنند...به اندازه‌ی درکشان می‌فهمند و به اندازه‌ی شعورشان،به شما پاسخ میدهند
قربونت خواهری گلم ....خوبی از خودته ....تو که بهترینی 😘😘😘😍😍😍

فدات بوس بوس

قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُﺑﮕﻮ: ﺍﻱ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻧﻔﺲ ﺧﻮﻳﺶ ﺗﺠﺎﻭﺯ [ﻭ ﺳﺘﻢ] ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ! ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻮﻣﻴﺪ ﻧﺸﻮﻳﺪ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﻱ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ. 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چه پرانرژی بده یه کمی به ما از اون انرژیت

چشممم....😄😄ببخشید خواهری ...امروز تولد شوهریم بود درحال تدارک بودم نتونستم جواب بدم...خب اهل کجایین عزیزم

برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان صلوات💚        وتوکل علی الله وکفی بالله وکیلا🙏🤍

افن والا انرژییت عالیه خوشبحالت من نامزدم خونواده نامزدم هوراند هستن رفتنی اونجا کم میمونه دق کنم&n ...

قربونت  خواهری...یعنی عروس میری هوراند؟ اهل تبریزی؟

برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان صلوات💚        وتوکل علی الله وکفی بالله وکیلا🙏🤍

خدا نکنه عشقممم😘💗 من همه جا هستم...نازنین اینجا نازنین اونجا نازنین همه جا😂😂😂

😍😘😍زبل خان رو انقدر دوست داشتم من 😄😄😄نازی خودمی

برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان صلوات💚        وتوکل علی الله وکفی بالله وکیلا🙏🤍

خدانکنه عزیزم ن باو تو تبریز میمونیم نامزدم کارش و همه چیزش تو تبریزه  فقط بعضی اوقات مهمون م ...

خب پس خداروشکر ...خب مهمون میری دیگه خودته اونجوری نکن انرژیتو آزاد کنبد خودت بگو دارم میرم هواخوری وتو راهم به همه جا نگاه کن لذت ببر..اونجام رفتی چون مثل تبریز نیس تازگی داره دیگه برات بلاخره نسبت به تبریز اونجا روستا حساب میشه از آب وهواش لذت ببر شبا بشین بیرون به آسمون نگا کن وبه صدای جیرجیرکا گوش کن واون سکوت محض هس خیلی آرامشبخشه..من تجربش کردم چون خونه ی مادرشوهرم تو یه شهرکوچیکه که عین روستاس تازه شهر شده اما بازم روستاس دیگه من عروس اونجا رفتم ۹ماه اونجا زندگی کردم همه اینایی که گفتم رو تجربه کردم اصلا هم دلتنگ نشدم چون اول زندگیم مامان و خواهرم بهم گفتن زود زود نه بیا اینجا نه زنگ بزن بشین خونت تا عادت کنی به خونت تا هیچ وقت دلتنگ نشی وحوصلت سر نره منم عمل کردم الان میبینم که چقدر به نفعم شده خیلی خونه وزندگیمو دوست دارم چون عادت کردم خیلبم راحتم...الان از اون روستا اومدیم نزدیک محل کار شوهریم یه خونه ی بزرگ ودلبازه ...هم از خانوادا ی شوهریم دورترم خداروشکر ...هم از خانواده ی خودم اما میرم شهر خودم میام یه ساعت فاصله هس ...البته تو روستا که بودم درستا خانواده ی شوهریم دیواربا دبوار بودیم اما رفت وآمدی نداشتم بعضی وقتا من یه سرمیزدم اما اونا نه فقط با جاریم بودن با من نه ...آخرشم نفهمیدم چرا کلی هم احترام میذاشتم بهشون ....

برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان صلوات💚        وتوکل علی الله وکفی بالله وکیلا🙏🤍

زنده باشی گلم...💄بیا بهت روژ بدم 😍😄😄

💋💋💋💋💋💋💋👄👄👄👄👄👄👄

قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُﺑﮕﻮ: ﺍﻱ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻧﻔﺲ ﺧﻮﻳﺶ ﺗﺠﺎﻭﺯ [ﻭ ﺳﺘﻢ] ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ! ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻮﻣﻴﺪ ﻧﺸﻮﻳﺪ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﻱ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ. 
خب پس خداروشکر ...خب مهمون میری دیگه خودته اونجوری نکن انرژیتو آزاد کنبد خودت بگو دارم میرم هواخوری ...

شرایط زندگیشون یه جوریه ک اصلا با شرایطی ک من بزرگ شدم و زندگی کردم خیلی فرق داره عزیزم نخندیا ولی مثلا سرویس بهداشتیو و حموم تو حیاط و خیلی دور از خونس من چون عادت کردم ک همه چی در دسترسم باشه خیلی اذیتم میشم و اینکه مادرشوهرم خیلی ادم مزخرفیه 😑😑😑😑

شرایط زندگیشون یه جوریه ک اصلا با شرایطی ک من بزرگ شدم و زندگی کردم خیلی فرق داره عزیزم نخندیا ولی م ...

دقیقا منم مثل توام دبگه منم تبریزیم همه چی محیا ....اونا خیلی از ماها عقبن ...سخته زندگیاشون ...حالا پدرشوهرمن دوتا خونه داره کنار هم ۳۰۰متری میشه هرکدومشون ...یکیش رو کوبیده ساخته عین خونه های تبریز خیلیم بزرگه شیک وقشنگ بلکه سا تا دختراشو بده برن ...اون یکی خونه که دیوار به دیوارشونه رو جاری توش بود قدیمی بود حموم ودستشویی تو حیاط بود...شوهریم گفت بیا یکی دوسال اینجا زندگی کنیم زمین  داریم شراکتی درست میکنیم تو مرند میریم اونجا منم قبول کردم دیدم ظاهرا آدمای ساده این دبگه گفتن با جاریم خونه بزرگه تو یا تونه بشینین منم گفتم عمرا هم میام اینجا هم بیام یجا ...اصلا قبول نکردم گفتم از وسط نصف کنین درحیاطم حتی جدا بشه هرکدوم تو ۱۵۰ متریش بشینیم خلاصه با هزار مکافات درستش کردن جدا کردن دوتا خونه شد اونجا من شهریور پارسال عروس رفتم اونجا....جاریم که خواهرزاده اش فقط با اون بودن بااینکه من از اون سرتربودم کلی جهیزیه بردم کلی هم بهشون احارام میذاشتم اما فقط با اون بودن منو محل نمیدادن منم تنها مونده بودم شوهریمم طرفداری اونارو میکرده شش ماه فقط خون دل خوردم تو حیاط سرویسابود مزرفتم اما به خونم عادت کرده  بودم دوسش داشتم دلتنگ نمیشدم فقط اونا با کارشون اذیتم میکردن ..خلاصه تاعید اینقدر تتلاش کردم تا چشم شوهرم باز شد همه چی رو دید که اینا چیکار میکنن خداخیلی کمکم کرد دیگه از عید به بعد شواریم اومد سمت من با اونا درافتاد خودشونم با پدروبرادرش شریک بودن خودشونم هرچی درمیاوردن خرج خودشون نیکردن یه گرونم به ما نمیدادن خلاصه دیگه ماه ۹ اینا باهم دعواشون شد پدرشوهرم اومد منو فحش داد خودشم من تا اون لحظه یه بارم باهاشون حرفم نشده بودا فقط احترام میذاشتم منم اصلا بیرون نیومدم شوهریم رف جوابشونو بده که دعواشون شدگف حقمو بدین میخوام برم ...بخاطر فحشی که به من دادن منم صبح زود باشوهریم اومدم تبریز خونه ی بابام...شوهریم گف تو اینجا باش من برم حقمو بگیرم خونه بخرم بیا ببرمت ...اونقدر عذاب کشیدم دوماه طول کشید پولشو بدن نمیدادن که به زور دادن بعدشم خونه خریدن رسید این میخواست نزدیک محل کارش خونه بخره منم میخواستم تو تبریز بخره به زور ودعوا راضیش کردم اومدیم تو ۱۷شهریور هستا اونجا تو لاله زار خریدیم اونم معجزه خدا برامون بود که تونستیم اونجا خونه بخریم ...بعد پنج ماه رفتیم وسایلامو بردارم بریم ازاونجا خواهرش اومد باز دعوا راه انداخت زنگ زدیم ۱۱۰ بلکه بزارن مابریم میخواستن وسایلامو بشکونن خواهرش میگف به شوهرم که اومدم آبروتو ببرم...که چرا پولتو جدا کردی انگار زوریه شراکت میشه...اونا بخورن مانگا کنیم...خلاصه باکمک ۱۱۰ ما به زور فرار کردیم الان نزدیک محل کارش که ازاونا دورتره خونه اجاره کردیم سه ماهه شد خلاص شدیم 😄انقدر راحتم چش گوش شیطون کر ....کیف میکنم خونمونم دادیم اجاره یه مقدار قرض داریم اونارم بدیم یه ماشین بخریم اونوقت میام تبریز خونه خودمون ......اینم داستان زندگی وازدواج من ....😄😄حالا ببینین کی سختی کشیده کی باید دلتنگ باشه ...اما راضیم خدامم شکر میکنم تو خونم میگردم کیف میکنم ...حتی به وسایلای خونمم نگاه میکنم لذت میبرم هرروز از ساعت ۶ عصر شروع به آشپزی میکنم تا ۸ انقدر لذت داره برام ..شمام خودتونو تو خونتون مشغول کنین افسردگی چیه برین خداتونم شکر کنین که شوهرکردین والا الان تو خونه باباتون بودین😄😄😄😄😄 

برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان صلوات💚        وتوکل علی الله وکفی بالله وکیلا🙏🤍

دقیقا منم مثل توام دبگه منم تبریزیم همه چی محیا ....اونا خیلی از ماها عقبن ...سخته زندگیاشون ...حالا ...

😂😂😂😂یانامیاسان قیز اخر سوزون بتر اغریدی

واقعا خیلی تحسین برانگیزی احسنت عزیزم ایشالا بهترین لحضاتو با هم تجربه کنین چشم حسودا کور

خداروشکر نامزد من پشتمه حتی بزور اوردشون خواستگاری چون دو ماه بود ک با هم میحرفیدیم مامانم فهمید همه چیز رو ازم گرفت اون صبح ساعت ۷ موقعی ک مامانم میرفت سر کار سر کوچمون منتظرش بود باهاش کلی حرف زد راضیش کرد یه هفته وقت گرفت تو اون یه هفته خونوادشو راضی کرد اومدن خواستگاری بعدش محضر رفتنی فهمیدیم شناسنامه اش نیست نگو کار مامانش ایناس بعد رفت دنبال المثنی انقد زور زد تو یه هفته گرفت حتی مامان من چون میگفت من نمیتونم ب المثنی اعتماد کنم برداشت ما رو برد ثبت احوال تو سیستم اطلاعاتشو دیدیم بعدش ازمایش دادیم بخاطر کم خونی تا یه ماه بهمون گواهی ازدواج ندادن صیغه محرمیت خوندیم اون یه ماه رو پسته جیگر گوشت و هر چی ک کم خونیو خوب میکنه می خرید می اورد با هم میخوردیم ک خوب شیم فوری بتونیم عقد کنیم بالاخره ۳۱ شهریور رفتیم محضر یه عقد خیلی ساده و بدون سر و صدا گرفتیم چون ایام محرم بود والا بزور ننه باباشو اورد واسه مراسم عقد اصلا خیلی ادمای نچسبین خواهرش کلا قهر کرده حتی دیگه بهش زنگ نمیزنه بردار بزرگش سر اینکه چرا واسه پاگشا ب من ۵۰۰ تومن دادن قهر کرد مادر شوهرمم ک هیچ خیلی ادم بدیه اوندفعه سر چلا اوردن روبوسی کردم باهاش نامزدم برگشت گفت چ با محبت مادر شوهرم گفت من روبوسی نکردم نامزد تو کرد انقد خورد تو ذوقم برعکس اون نامزدم یه عموش اینجاس خانومش واقعا از خانومی هیچی کم نداره اکثرا میرم اونجا از مادرشوهرم بهم نزدیکتر همیشه رفتنی کلی بهم احترام میذاره برعکس مادرش بیچاره زن عموش همش میگه عروست خوب اینو مثل اون یکی اذیت نکن اما گوشش بدهکار نیس

😂😂😂😂یانامیاسان قیز اخر سوزون بتر اغریدی واقعا خیلی تحسین برانگیزی احسنت عزیزم ایشالا بهترین لحض ...

قربونت برم...😄😄😍😍همچنین انشالله شماهم خوشبخت وعاقبت بخیر بشید خواهری مهربونم....خیلی نامردن دیگه انگار دختر مردم رو میگیرن واسه دشمنی کردن ...خدا ازشون نگذره ...عب نداده مهمه نامزدته که پشتته ...بقیه میرن تو حاشیه مهم نیستن تاعروسیتون اونا حضور دارن بعدا میرن فقط شما دوتایین که باید خوب وخوش زندگی کنین ...بقیه اصلا مهم نیستن ....

برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان صلوات💚        وتوکل علی الله وکفی بالله وکیلا🙏🤍

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792