پسر دایی بنده پلیسه.
میگفت یه پسری رو تو پاسگاه داشتن که خیلی آروم و مظلوم بوده پسره.... با کسی حرف نمیزده و روابط اجتماعیش ضعیف بوده.
یه شب که میخواسته بره نگهبانی ، سر راهش همون پسره رو دیده بوده که داشته با گلوله های اسلحه کمریش بازی میکرد و میخندیده ،پسر داییم مثل اینکه مشکوک شده بود بهش ، رفت بهش گفت ، چیکار میکنی ، اونم جواب داده هیچی بازی میکنه. پسر داییم که دیده رفتارش عادیه از پیشش رفته به دو دقیقه نرسیده صدای شلیک اومده بوده تو پاسگاه.
بیچاره پسر با اسلحه زده بوده تو سرش ، خودکشی کرد و فوت شد
قضیه خودکشی این طفلی هم بخاطر محدودیت پدرش بوده و مشخص شده بوده که پدر حرومزادش ، بزور این پسره رو برده بود دانشگاه افسری تا با دخترا سر یه کلاس نباشه و اینکه ماهیانه این پسره تو پاسگاه تو جیب باباش میرفته اجازه نمیداده پسره پول خودشو تو جیبش داشته باشه ، و خیلی چیزای بدتر دیگه، دقیقا مثل برده ها اونم یه پسر 25 ساله!!!!
حالا جالب تر از همه اینکه چند ساعت بعد وقتی پدرش اومد پاسگاه و جسد پسرشو دید برگشت بلند با عصبانیت به زنش گفت من پول سنگ قبره این خره رو ندارما
خواستم بگم که بله ، بیشتر پدر و مادر ها ارزش احترام که هیچی ارزش ر**یدن به روشون رو هم ندارن
و واقعا این قضیه که تازه اتفاق افتاده بود بدترین چیزی بود که شنیدم