2777
2789
عنوان

درد دل نيست... ولي... ميشه جاي خواهرم باشين و گوش بدين

| مشاهده متن کامل بحث + 564 بازدید | 44 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

روزهاي بارداري من ميگذشت و شكر خدا من هر دو بارداريم بسيار سبك و راحت بود 

زايمان كردم و پسرم دنيا اومد 

يه چيزي كه اين وسط منو علاوه بر شرايط سخت زندگي ازار ميداد تغيير هر از گاهي خلق ى خوي شوهرم بود 

هرروز يه فازي برميداشت 

مادرش ميگفت بذار ب حساب فشار زندگي ولي من توجيه نميشدم ميگفتم خوب فشار رو منكه بيشتره 

تا اينكه پسرم شد تقريبا هفت ماه و نيم و يكسالي ميشد ك شوهرم رفته بود تهران 

من به تماس هاي موبايلش شك كردم و اينم بگم من خيلي باهوشم ميفهميدم ي كارايي ميكنه اما جدي نميگرفتم ديگه ب حدي شده بود كه تماساش قط نميشد و اين جواب نميداد و يا سايلنت ميكرد يا حالت پرواز مدام كلافه بود عصبي بود و داغون 

شب تولد برادرش خانومش كه تازه هم زايمان كرده بود گفت كيك ميگيرم ميام خونتون منم گقتم باشه چ بهتر شوهرم هم مياد منم شام درست ميكنم دور هم باشيم 

اونجا سر اينكه دخترم ميزو بهم ريخت سر شام شوهرم دعواش كرد و بحث و دعواي بديمون شد جلو جاريم و اونشب كوفت همه شد 

خلاصه اونشب گذشت و من خيلي حالم بهم ريخته بود از قدر نشناسيش و اينكه چقدر بخاطر تلفنش و قضيه اي ك نميتونستم بفهمم چيه حالش بد بود و زندگيمونو تحت الشعاع قرار داده بود 

براي ارام شدنم و اينكه باتونم جو خونم رو مديريت كنم با ارامش قرص ميخوردم و رو خودم كار ميكردم 

ديدين وقتي خدا بخواد دست يكي برات رو بشه چقدر راحت رو ميشه؟ و ب اصطلاح ماه پشت ابر نميمونه؟؟؟ فرداش بعد از ناهار رفت دسشويي و انگار يكي بمن گفت برو موبايلشو چك كن 

من رمزشو داشتم باز كردم و ديدم بله 

رابطه ش مال همون موقعي بوده كه من دخترم رو باردار بودم و ايشون از اون خانوم كلي پول گرفته و اون خانوم هم عاشق ايشون شده و رابطه ش با شوهرش رو بهم زده و يك بچه هم داره و اوضاع بسيار خرابه 

حتا ب برادرشوهرمم زنگ زده و طلب پولشو كرده ولي شوهرم ميپيچوندش 

شوكه بودم فقط از پياما با گوشيم عكس گرفتم و رفتم ب كاراي خونم ادامه دادم 

هيچي بروش نياوردم و گذشت تا اينكه ديدم ارامش روح و روانمو دارم از دست ميدم 

هميشه شنيده بودم بروشون بياري پررو ميشن 

اما من يك زن عادي نبودم 

من كسي بودم كه با دل و جون عاشقم شده بود و واسه رسيدن بهم خيلي تلاش كرده بود 

من كسي بودم كه پا ب پاي همه مشكلاتش واستاده بودم و روبه روش نبودم كنارش بودم كمكش بودم حق من از زندگيش نصف نصف بود 

حق نداشت بازيم بده 

اونشب بود كه بعد از رفتنش به تهران حس كردم بدجور بازي خوردم و بايد حد اقل تكليفم رو با خودم مشخص ميكردم 

اومدم سايت تاپيك زدم كه بدتر هم شد هزاران تا نظر بيخود دادن و بهم ريختم 

به خودم گفتم ببين هيچكسي اندازه خودت نميتونه كمكت كنه 

صبر كردم تا هفته بعدش شد و برگشت 

ما طبقه بالاي خونه مادرشيم پايين بود و رابطه مون هم چنان گرم نبود صداش كردم گفتم بيا بالا كارت دارم اول ادا دراورد و نيومد منم يه گوشه از چيزايي ك فهميده بودمو اروم بهش گفتم وًخودم رفتم بالا ديدم بعد من سريع اومد و ب حالا طلبكارانه نشست و گفت خوب بگو گوش ميدم گفتم نه اتفاقا تو بگو اوني كه بايد توضيح بده تويي نه من 

گفت چيو توضيح بدم 

اينم بهتون بگم كه جاري بزرگم كه فاميلشونم ميشه ب برادرشوهرم خيانت كرد اين فهميد و دهنشو سرويس كرد البته بعد كلي كش و قوص باهم اشتي كردن وشوهرش بخشيدش بخاطر بچه ولي اين خيلي اذيت كرد جاريمو 

بهش گفتم اگه خيانت بده چرا ابروي جاريمو بردي خودت كه خائن تر از همه اي 

چرا اينكارو كردي 

گفتم من برات كم بودم بد بودم زن بد اخلاقي بودم مادر خوبي نبودم چي نبودم كه رفتي و بقول خودت عاشق شدي 

اول قبول نكرد بعد ك ديد نه واهي نداره لال شد ببهانه دخترم رفت پايين ولي روش نميشد تو روم نگاه كنه قفل كرده بود 

شنيده بودم كه تا هضم كنن طول ميكشه منم لال سكوت كردم و هيچ حرفي ديگه نزدم 

بعد يك ساعت اىمد بالا حسابي هم ترسيده بود و رنگش پريده بود 

گفتم خوب شد ميگن ماه پشت ابر نميمونه مگه نگفتي كه منو نميخواي و عاشق اوني بسمه الله بريم طلاق توافقي بچه هاتم مال خودت خق و حقوقاتم رو ازين زندگي بده من ميرم كه منه بد رو هيچ وقت نبيني اخه تو لايق از من بهتري 

من همينقدر راحت ازت گذشتم برام تمومه همه چي 

برام ارزشي نداري ديگه 

همه روزهاي سختي كه كنارش بودم رو يادش اوردم 

سرش پايين بود گفت بخدا تموم شده تو الان فهميدي 

البته زنه فقط طلب پولشو كرده بود كه اين كم كم بهش داشت برميگردوند زياد ميخواست 

خلاصه اين قضيه هم تموم شد و من سكوت بودم برادرشوهرام اومدن 

شروع كردن صحبت كه تو بشين زندگي كن فك كن نوكرته وظيفشه فقط تامينتون كنه محلش نده ولش كن بشين رو سر بچه هات باش گناه دارن اواره ميشن ما ادمش ميكنيم و ازين حرفا 

منم فقط بهشون گفتم دل نيست كبوتر كه چو برخواست نشيند از گوشه ي بامي كه پريديم پريديم 

من اينهمه وقت با عشق و صداقت زندگي كردم دستمزدمو داد دستتون درد نكنه 

به مادرشوهرم گفتم موندنم دو دليل داره اول بچه هام 

دوم خوبياي تو 

اگر تو مادرشوهر خوبي نبودي و خانواده تون انقدر بهم محبت نداشتن صد در صد ميرفتم شما همه دلخوشي منين 

الان در چه حالی؟ قضیه ای دیگه نیس؟ همسرت دیگه خوب شده باهات؟

حالا درسته هر گُل یه بویی داره ولی شما دیگه همه ی گُلا رو بو نکن                  پیرو متن مدرک تحصیلی: زرنگ اونیه که همه میگن ولش این تو باغ نیس در صورتی که همون صاحب باغه😎
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792