2777
2789
عنوان

دیشب شنیدم همسرم به مامانش گفت...

| مشاهده متن کامل بحث + 176 بازدید | 104 پست
مانا جون کوتا بیا حالا شما
بی کار سفره نیست؛ بی سفره، عشق؛ بی عشق سخن نیست؛ و سخن که نبود فریاد و دعوا نیست، خنده و شوخی نیست، زبان و دل کهنه می شود؛ روح در چهره و نگاه در چشمها میخشکد؛ دستها در بیکاری فرسوده میشوند؛ و بیل و منگال و دستکاله و علفتراش در پس کندوی خالی، زیر لایه ی ضخیمی از غار رخ پنهان میکند. (جای خالی سلوچ، محمود دولت آبادی)
ولی در مورد همسرت غیر مستقیم بگو خوب نیست من عیب تو رو پیش خانواده م بگم هزار تا خوبی بگم یه دونه عیب اون عیبه بیشتر به چشم میاد تا توهم برش نداره که همه چیش کامله
یار دبستانی من با من و همراه منی چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه ترکه بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ثنا جون شمام اولا در موقعیت مناسب به همسرت بگو که رد میشدی و اینو شنیدی و با مهربونی بگو که بیا عیبمون رو از خونه بیرون نبریم بعدم باهاش درمورد اینکه سرت شلوغه حرف بزن بگو بیا تقسیم وظایف کنیم تا بچه یکم بزرگتر بشه
بی کار سفره نیست؛ بی سفره، عشق؛ بی عشق سخن نیست؛ و سخن که نبود فریاد و دعوا نیست، خنده و شوخی نیست، زبان و دل کهنه می شود؛ روح در چهره و نگاه در چشمها میخشکد؛ دستها در بیکاری فرسوده میشوند؛ و بیل و منگال و دستکاله و علفتراش در پس کندوی خالی، زیر لایه ی ضخیمی از غار رخ پنهان میکند. (جای خالی سلوچ، محمود دولت آبادی)
ثنا جان ،مسلما هرکسی باشه ناراحت میشه،اما به نظرم شما هم به حرفاشوت گوش نمیدادی الان خیالت راحت بود،واینکه شما هم حتما درمورد شوهرتون با مادرتون صحبت میکنین پس این موضوع عادیه،فقط فرقش اینه که شما حرفاشونو شنیدید،اما با حرفت کاملا موافقم با یه بچه کوچیک اصلا نمیشه به زندگی رسید خیلی سخته،من که خیلی کمتر از گذشته تمیزکاری میکنم
مهنا این راهی که گفتی خوبه ولی دیشب باید این کارو میکردم.از دیشب تا حالا خودمو ناراحت نشون ندادم الان یدفعه بگم ضایع نیس?
بس کن رباب سر به سر غم گذاشتی                            اصلا خیال کن که تو اصغر نداشتی  
همسر من خودش پیشنهاد کرده در ماه یک بار کارهای کل خونه بعهده اون از خرید تا تمیزی و اتو... همیشه هم میگه خونه داری واقعا سخته خیلی درکت میکنم همیشه هم از سرکارش زنگ میزنه میگه زیاد خودتو خسته نکن استراحت هم بکن
مادرها شبیه نخ تسبیح میمانند، به نسبت دانه ها کمتر خودنمایی میکنند اما اگر نباشند هیچ دانه ای کنار دیگری نمیماند!... خدایا نخ هیچ تسبیحی پاره نشود... الهی آمین
مانا جون همسرم برنامه کاریش خیلی فشرده بود از صبح تا هشت شب با این حال سرحال میومد خونه من یه روز کارم تا هفت طول کشید سه روز سردرد شدید داشتم حتی غذا درست نمیکردم هنوز خستگیش تو تنمه من اگه برابر همسرم کار کنم کارم تمومه
یار دبستانی من با من و همراه منی چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه ترکه بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
ضایع نیست ولی تو موقعیت درست بگو نذار مثلا وقتی که بی حوصله ست یهو دعوا بشه با محبت و آرومی بگو عزیزم یکم دلخورم، ببخشید رد میشدم به گوشم خورد، تو میدونی من عاشق زندگیمونم ولی دوست ندارم ایرادمو جایی بگی هندونه یادت نره!! بذار زیر بغلش دقیقا!!
بی کار سفره نیست؛ بی سفره، عشق؛ بی عشق سخن نیست؛ و سخن که نبود فریاد و دعوا نیست، خنده و شوخی نیست، زبان و دل کهنه می شود؛ روح در چهره و نگاه در چشمها میخشکد؛ دستها در بیکاری فرسوده میشوند؛ و بیل و منگال و دستکاله و علفتراش در پس کندوی خالی، زیر لایه ی ضخیمی از غار رخ پنهان میکند. (جای خالی سلوچ، محمود دولت آبادی)
ثنا راهکارمو خوندی به نظرم اول ذهنیت مادرشوهرتو تغییر بده
یار دبستانی من با من و همراه منی چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه ترکه بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
این شعار برابری و این صحبتا، برای وقتیه که زن و مرد هردو پا به پای هم کار کنن وقتی خانوم خونه دار باشه، و مرد مسئول خرجی درآوردن، اون وقت تا حد زیادی خانه داری وظیفه ی زن میشه حالا اگه آقایونی هستند که هردو کار رو انجام میدن، گلی به جمالشون
بی کار سفره نیست؛ بی سفره، عشق؛ بی عشق سخن نیست؛ و سخن که نبود فریاد و دعوا نیست، خنده و شوخی نیست، زبان و دل کهنه می شود؛ روح در چهره و نگاه در چشمها میخشکد؛ دستها در بیکاری فرسوده میشوند؛ و بیل و منگال و دستکاله و علفتراش در پس کندوی خالی، زیر لایه ی ضخیمی از غار رخ پنهان میکند. (جای خالی سلوچ، محمود دولت آبادی)
پرژین جان مادر شوهرم همیشه خودش گفته منم اول زندگیم هیچ کاری بلد نبودم به مرور یاد گرفتم.من اصلا ناراحتیم سر اون نیس.ناراحتیم سر شوهرمه که چرا خودش معتقده عیبامون باید پیش خودمون باشه ولی اینجووری گفته.نمیدونم منظورش چی بوده چون واقعا دفعه اولش بود
بس کن رباب سر به سر غم گذاشتی                            اصلا خیال کن که تو اصغر نداشتی  
مانا جان هرکس یه نظری داره یکی مثل من با کدبانوگری عشق می کنم اصلا لذت می برم از پخت وپز و کارهای خونه حالا چون عقیده وعلاقم با شما متفاوت دلیل نداره که عصر حجری باشم یا روشن فکر نباشم
ثنا جوگیر شده بوده شوهرت خواسته مامانش راضی بشه به ازدواج عیب نداره حالا انقدرام جدی نبوده ولی باش حرف بزن تو دلت نمونه بعد از یه جای دیگه ت بزنه بیرون
بی کار سفره نیست؛ بی سفره، عشق؛ بی عشق سخن نیست؛ و سخن که نبود فریاد و دعوا نیست، خنده و شوخی نیست، زبان و دل کهنه می شود؛ روح در چهره و نگاه در چشمها میخشکد؛ دستها در بیکاری فرسوده میشوند؛ و بیل و منگال و دستکاله و علفتراش در پس کندوی خالی، زیر لایه ی ضخیمی از غار رخ پنهان میکند. (جای خالی سلوچ، محمود دولت آبادی)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792