پسرم ۴ سالشه
دخترم ۱۸ ماهشه
خونمونم بزرگ هستش با بچه هایی ک هیییییی بریز بپاش میکنن و شلوغن
حالا بعد مدتها ۵ تا خالم و دختراشونو نهار دعوت کردم،
اونام میان یکی دوساعت بعد....
حالا من ی مادر جوون و زرنگ هم دارم که تو خونه ش تنها و بیکاره ...
یکبارم تعارف نکرد بیام یساعت کمک بدم بهت😔😔😔
از کت و کول دارم میافتم
نهارمم با مصیبت درست کردم چون بچهام نمیذاشتن...
خونمو که دیروز تمیز کرده بودم بازم بهم ریختن...
حالا خاله های منم فوووووق العااااااده بی درک هستن و میگن اره همه بچه دارن دیگه چرا خونه این اینطوریه پسسس
خلاصه داشت گریم میگرفت ناچار زنگ زدم ب مادرم گفتم میشه یساعت بیاری حداقل بچهارو مشغول کنی کارامو بکنم؟
گفت واااای نه اونوقت خواهرام فک میکنن همه چیو من کردم و میگن دخترت بی عرضست....
منم گفتم باشه و قط کردم...
😔😔😔😔😔😔😔😔
خیلی ناراحتم ک اینقدر تنهام....
زیر چشام گود افتاده تمام شبو بیدار بودم فقط ساعت ۶ خوابیدم ۹ پاشدم😔😔😔😔😔
ترخدا خواهش میکنم اگه دختر دار شدین بهش کمک کنین تو همه چی....
مادرم میگه مگه فقط تو بچه داری؟؟؟؟
مگه فقط خونه تو مهمون میاد؟
اونایی که از تو کوچیکتر عروس شدن هم ۳ تا بچه دارن فقط تو بی عرضه ای
حالا خوبه ۲۲ سالمه😔😔😔😔
گفتم بیام اینجا دردودل کنم تا جلو مهمونا اشکم در نیاد
ممنون ک خوندین💕💕