ببین عزیزم
من ی جوری ب کلللللللل فک و فامیل شوهرم سرم ک حتی طرز لباس پوشیدن و حرف زدنشونم از من تقلید میکنن
حتی جهاز بردن
حتی دکوراسیون خونه
دوتا عروسیم ما
اون یکی هم سطح خودشونه
اما من روز اول ک رفتم با عزت و احترامی ک تو خونواده خودم یاد گرفتم باهاشون رفتار کردم
یی کادوهایی واسشون میگرفتم ک کف میکردن
مادرم کار شوهرمو درست کرد
بهمون خونه داد
ی جهیزیه ای داد ک همشوون دارن دق میکنن حتی مادرشوهرم با گذشت ۳ سال
اما مادرشوهرم هرجا رفت پشت مامانم حرف زد ک کاری نکرده
چون با اومدن من کلی تعنه از فامیلاش خورده بود و فهمید خیلی خوار شدن
ولی پدر شوهرم وقتی میاد خونمون منش و سلیقه و خونه داریمو میبینه ک حتی زن ۶۰ سالش فقط بلده ول بگرده قدرمو میدونه
اون تا ی مدت خبر نداشت از کارای زن و دخترش
ولی منم انقد دعوا کردم
حتی ی جاهایی کتکم خوردم 😔
بخاطر فقط اعتراض ب رفتار مامانش ولی ...
بعد از سه سال رابطم کم شده و حالا شوهرم شناختشون
از خدا خواسته بودم
حتی یکبار پدرشوهرم وقتی اومدن ک ببینن چی شده وقتی از کارای زنش واسش تعریف کردم افتاد گریه
حالام خوبه بدک نیست اما فقط آرزوی مرگشو دارم اما اینکه تهش خدا کیو زودتر میبره نمیدونم 😔
فقط میخوام بگم زیاد از شوهرت انتظار نداشته باش اون ب چشم مادرش بهش نگاه میکنه ن مادرشوهر زنش