من همه کارهارو مامانم انجام داده بود خونش درست کرده بود اورد.چرا زودتر درست نمیکنید من هیچ وقت جلوی مهمون کارنمیکنم همیشه از قبل اماده میکنم
اولین بار مادرشوهر بیشخصیتو نمک نشناس بود خورشت فسنجون و مرغ و اینا درست کردم داشت دق مرگ میشد ازبس خوشمزه درست کرده بودم زهرمارشون بشه
من قرمه سبزی درست کرده بودم عالی شده برای اقوام‌شوهر خواهرشوهرمم برنج ابکش کرد
مادرشوهرم فردای عروسی سرزده شام اومد خونمون با دخترش قورمه سبزی خوب بود
واسه خانواده خودم و شوهرم بود عالی شد و اینکه از بچگی حدود ۱۲سالگی عذا میپختم دستپختمم همه میگن خیلی خوبه واینکه وقتی خودمون هم ندری داریم مهمون ۲۰۰ ۳۰۰تاهم باشه خودم عذا رو درس میکنم
وقتی مهمون اومد دیگه باید برنج دم کشیده و آماده باشه
من شهر دور ازدواج کردم یه سه هفته بعد از عروسی پدر و مادر شوهرم اومدن و ده روز موندن. غذاهام عالی میشد. همیشه هم به موقع
مادرشوهرم رفته بود به همه گفته بود عروسم خیللللللیییییی زرنگه
من که مامانمینارو دعوت کردم
مرغ و ماهی گذاشتم
ک مرغ رو خواهرشوهرم واسم پخت خوب شده بود
برنج هم با کمک خواهرم و اینا درست کردیم خوب شد
خانواده خودم اومدن همه چی عالی بود پنج ماهه عروسی کردم هنوز عادت ندارم به مهمون
فامیلاخودم بودن.حدود3ماه پیش.خیلی مهمون دوس دارم اماهمسرم نه متاسفانه.
خودم پختم. قبل از رسیدن مهمونا همه کارامو میکنم غذام آمادست ظرفام یه گوشه گذاشتم.سخت ترین مرحلم سالاده که خیلی ریختوپاش داره اونو از همه زودترآماده میکنم که شلوغ نشه دورم.چاییمو نزدیک اومدنشون میذارم دم بکشه.
خانواده خودم بودن
پدرمادر خواهرم و همسرشون برادرم و خانومشون
مرغ شکم پر از بیرون گرفتم برنج و قرمه سبزی وسوپ و لازانیا وسالاددرست کردم با دوجور ژله
خیلی میزم قشنگ شده بود
و دست پختمم همه تعریف میکردن
من هر وقت سر غذا استرس میگیرم انگار سلول های چشاییم و از دست میدم. به غذا نمک میزنم بعد میچشم و دوباره نمک میزنم انقددد نمک میزنم تا غذا رو شور کنم بعد بیخیالش شم
