چرااین حس مالکیت ازبین نمیره من فکرمیکردم مهرطلاق بخوره توشناسنانم تمومه این ذهن لعنتی چرابدترشده چراحساسترشده اخه چه خاکی بکنم توسرم من
حس‌مالکیت ب شوهرت ؟
یعنی نسبت به شوهر سابقت حس داری؟
یه حس اگه خوشبخت نبودید بهتر اما اگر اوشون راضی نبودن خدامیدونه
نباید طلاق میگرفتی
باید زمان بگذره تا فراموش کنی. توقع نداشته باش با یه مهر همه چیز از ذهنتم پاک بشه
من‌نمیدونم اگه دوسش دارید چرا جدا میشید؟
بعد۲۵ سال زندگی باسه تابچه بزرگ یهو کم اوردم وبیرونش کردم بعد خونه روفروختم ی خونه اجاره کردم باسودپول خونه دارم زندگی میکنم ماشینشو توقیف کرردم وسایل خونمواومد باماموربرد ازطریق دادگاه رفتم بامامور برکردوندم وسایلمو جهیزیه دخترمم تکمیل کردم وده روزدیگه عروسیشه هربارپیام دادگفتم نمیتونم تااینکه هفته پیش یهوخرشدم گفتم ولش کن بزازببخشمش بسکه تاصبح پیام داد شیش صبح اومددنبالم ورفتیم مسافرت قم زیارت حضرت معصومه گفت دوعفته پیش گریه کردم وتوروازش خواستم همه جی عالی بودهمش دستموگرفته بود رفتیم رستوران وخرید وبرگشتیم خونش
کاشکی هیچ وقت جدایی نبود طلاق بدترین چیز ممکنه
بعدش گوشیو ددیم دیدم اوههخ باهرارتازن بوده و کارت ب کارت کرده براشون پول ولی ازدوماه قبل تاالان دیگه به جای زنای مختلف کارت ی کارتاش واس یه دختردانشجو ۲۴ ساله بوده وتقریبا هرروزیایه روزدرمیون پول زده ب حسابش ک جمعادرعرض چهل روز سه ملیون شده
هر جدایی و از دست دادن چند مرحله داره که زمان میخواد تا بگذره.
تو الان در مرحله انکار هستی بعد مرحله سوک و ...
اکیدا بهت توصیه میکنم با کمک یک روانپزشک (روانپزشک بری بهتره تا روانشناس) این مرحله ها رو بگذرونی تا به سلامت روان دست پیدا کنی
ما باید یاد بگیریم که روح و روانمون هم مثل جسممون بیمار میشه و نیاز به مداوا داره. با کمک یک متخصص می تونی این مراحل رو راحتتر و سریعتر پشت سر بذاری و به سلامت روانی برگردی و آماده بشی واسه یک رابطه سالم با یک فرد جدید
عزیزم شما با اون فرد هم خاطره خوب داشتی هم خاطره بد
اولین کسی که باهاش اولین ها رو تجربه کردی هیچ وقت کامل فراموش نمیشه. سعی کن قبول کنی که اون یک خاطره است بذار یک گوشه ذهن و قلبت و با کمتر فکر کردن بهش به خودت کمک کن. برو پیش روانپزشک تا تکنیک ها رو بهت یاد بده.
وای اشکام دراومد هی گفت تونبودی گوشیشوانداختم توکیفم هردوگوشیو سوییچ ماشینوبرداشتم حدودشیش صبح بود برگشتم خونه اون موقع حکم توقیق ماشین وداشتم وپنج ماه بود پنهانش کرده بود نشستم تواتاق خوابم وگوشیشوزیروروکردم
وقتی رفتی دیگه باید بری برگست اشتباهه
انکارترسیده بودبهم پیام داد کلیددفترم وبرسم توماشین جامونده منم ازلجم ماشبنونبردم کلیدوبرسشوفرستادم دخترم باماشین دوستش وگوشیهاش برد دادبهش اومد هی میگفت اشتباه کردم تونبودی غرق کثافت شدم ال بل ک ماشینم فرستادم دخترم برد داد بهش چون بهش موقع زیارت گفته یودم ماشین وازتوقیف درمیارم ومهریه رومیبخشم حتی ب وکیلمم پیام داده بودم ازادکنه ولی فرداش زنگ زدم وکیلم وگفتم نکن اشتباه کردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
