زنداداشم تو یه شهر دیگه میشه
تک دختر هم هستم
از قبل خواستکاری باخودم عهد کردم تو هیچ کارشون دخالت نکنم
تو مناسبتها ازین شهر خنجه آماده میکردم براش میبردم
باردار که شد تو خونه ی خودم کلی ویارونه براش آماده کردم بردم
آخرش سر زایمان بهم نگفت
تا الانم برادر زادمو ندیدم
حالا چرا دلش پره
چون انتظار داشت مامانم خونشو بفروشه بره آپارتمان بشینه
پول بده اینا خونه بخرن