خوب این شرایط اصلا خوب نیست
اون کلا گارد گرفته و تو جبهه مادرشه...
شما باید خیلی قوی باشی
مطمعن باش اگه .اقعا بدونه داری میری و مهریه تو میزاری اجرا حساب کار دستش میاد...
میتونی تو همون خونه باشی ولی مهریه تو اجرا بذاری...
بدون جنگ و دعوا یا شستن و پهن کردن...مهریه حقته...وقتی خرجی نمیده...
خوب بره بمونه پیش مادرش گوشتون راحت باشه...
والا بچه های که تو اون خونه زندگی میکنن آرامش روانی ندارن...
اگه تعلق خاطری به زندگیش نداره تکلیفتون رو روشن کنید...
اگه خواهر و برادرتون بزرگه حتما بگید قبل ازدواج مستقل بشن...استقلال باعث میشه که اجازه ندیم مردا هر جور دلشون میخواد باهاشون رفتار کنند...همسرتون احتمالا خیالش راحته که شما مجبورید با این شرایط بسازید...یه انقلاب و تغییر لازمه تا همسرتون سر عقل بیاد...بدونه که خانواده چهارچوب داره...
معصومه خوب میگه یا به حالت یا به حیلت یا به زاری یا به زوری...بالاخره مردا به یکی از این روشها عقلشون میاد سر جاش...
ولی انگار همسر شما باید با زور به خودش بیاد...
باید بفهمه که تو این شرایط شما زن زندگی نمیشد...
لطفاً یه مدت به جای قهر و دعوا با بچه هاتون مشغول بشید...اگه شهر بزرگ هستید کار خونگی پیدا کنید...گاهی مجبورید رها کنید تا شرایط درست بشه...
مرد باید حداقل های زندگی رو برای زن و بچه ش تامین کنه...
تو همسایگی خواهرم یه خانمی بود ازدواج دومش بود...یه شب در رو قفل کرده بود و مرده رو خونه شد نمیزاشت...زنگ زده بود ۱۱۰ مردم جمع شده بودن...خانمه داد میزد و فحش میداد به همسرش میگفت برای خودم آقا بالا سر نیاوردم که...زن و بچه خرج داره...و خیلی حرفای دیگه...مرده موش شده بود...باور کن گاهی باید قوی بود تا حقت رو بگیری ...نمیگم سلیطه باش ولی همسرت باید بدونه که فقط اسمش مرده...خوب میموند ور دل مادرش دیگه زن و بچه برای چیش بود...ولی اینم بدون بچه ها بزرگ میشن و کم کم از خونه فراری میشن...وقتی اختلافات پدر و مادر رو میبینن...