پدرشوهرم چون ازاول پسندش نبودم منو نخاست.مادرشوهرمم همینطور.دوتاعروسای دیگش سلیقه خود پدر شوهرم بوده بزرگه دختر دوستش..کوچیکه دختر داداشش..برا همسرمم میکقته یا دختر عموت یا دختر داییت.ایناهم ک ژنتیکی همه چاق هستن.(به خانومای چاق توهین نشده..فقط خاستم بدونید چرا شوهرم گفته نه.وگرنه مامان منم چاقه)اینام همه چاقن ازون مدلا ک همه جاشون چاقه تناسب اندام اصلا ندارن.خلاصه ک شوهر منم نخاسته من نمیدونستم قبل از ورود من تو اینخونه دوساله ک مشاجره و دعواست.شبیم ک اومدن رک راست گفت پسرم خوشه و لباس تنش.و پدر ساده منم فکر کرد ک داره مثال میزنه..فکر نمیکرد ک راست بگه.عقد کردیم.و بعدش دیدم واقعا خودشه لباساش.یک سااال بیکار بود.پدرشوهرم دریغ از یک قدم..بعد یک سال قبول شد و رفت سرکار..تو اون یک سال عقد ک سرکار بود از حقوقش میموند گفت برات طلا میخرم.اونزکان یه لنگه النگو ۴گرمی ۶۰۰تومن بود..یه لنکه خرید مادروشورم فهمید..رفتتتتتتت تا لنگه بعدی ک بخره...پدرشوهرم ازش پول میکشید...وام