شوهرم اهل هیچی نبود هیچی کلی هم ادعا داشت من الم بلم امشب برای بار دوم نشست با یکی از دوستاش مشروب خورد کارمون به جای خیلی باریک کشید منو بچه یک سالم خونه بودیم تا رفت بیرون دور زد اومد الانم گرفت خوابید خیلی حالم بده تورو خدا راهنمایی کنید چه برخوردی کنم
گربه رو دم حجله بکش
وای این مردا چقد موذی شدن. آدم میترسه به ازدواج فکر کنه
شروع همه بدبختیا همیشه از یک همنشین کثافته
من بودم نمیتونستم کنار بیام
با حرف میشه درست کرد چرا باید به جای باریک بکشه ...
ول کن تورو خدا، دلت خوشه. شما مسلمون باش، بزار اون کافر باشه
ای بابا
وقتشو پر کن نذار با دوستاش باشه خدالعنتشون کنه
من ب هیچ وجه نمیتونم مشروب خوردنو نادیده بگیرم
شما هم مثل منید یا فقط من اینطوریم ؟؟؟؟🙄🙄🙄
چرا به اون دوستش وابسته شده؟
سعی کن خیلی زیر زیرکی اونو از زندگیت بندازی بیرون
وگرنه داد و بیداد بکنی میره یواشکی میخوره
یکم تذکر بده من بهش،گفتم برای چی می خوری اصلا چه لذتی داره اصلا اون موقع حواست به ما هست اگه برای ما اتفاقی بیفته تو اصلا متوجه میشی چون اقایون نمی تونن به مردای دیگه نه بگن گاهی مجبوری واسه دست پس نزدن اینکارارو می کنن
سعی کن شوهرتو به خودت وابسته کنی .نزار با دوست و رفیق بگرده
ما فقط یک دوست خانوادگی داریم امشب خانومش هم بود با دوستش خوردن.خیلی جالبه که به من میگه میخواستم ببینم چقدر ظرفیت داری
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
