یه شوهر خاله دارم که وقتی بچه بودم هر وقت منو تنها میدید هی دستش و میمالید رو چیز صاب مرده ش و زیر لب زر زر میکرد ..منم که بچه بودم انقدر میترسیدم که میخاستم برینم تو خودم ..الان خودم متاهلم و بچه هم دارم ولی هنوز رفتار زشت اون مرتیکه یادم نرفته با اینکه هر وقت میبینمش دیگه سلام و علیک داره و ..ولی خب توی دلم متنفرم ازش بیچاره خاله ام که نمیدونه یه عمر با کی سر کرده شایدم میدونه ولی چاره نداره نمیدونم والا ..شماها توی بچگی کسی توی فامیل و اقوامتون بوده که این برخورد و داشته باشه و هنوز یادتون باشه ؟
انقد دریده بود نصف شب تو خال همممه خابن. میومد خودشو میچسبونددبهم
خب باید جیغ میزدی اشتباه از خودتم بوده که نقش قربانی رو بازی میکردی هر چند سنت کم بوده و مهارت های درستی رو بهت یاد نداده بودن چون مادرت هم وقتی فهمیده اون هم بلد نبوده مدیریت کنه (مادر نابلد مربی شما بوده کاش مهارت جسارت و نه گویی قاطع رو به دخترامون یاد بدیم .من خودم هم ضعف دارم
پدربزرگ مادری یا پدری نمیخوام ناراحتت کنم ولی میشه بپزسم چطور ی
پدری . حدود شش سالم بود خواب بودم کنارش یهو از خواب پریدم فهمیدم شلوارم پایین رفته بعد فهمیدم پدربزرگم هول شد و صدای شلوار و کمربندش اومد که زود کشید بالا کنارم . منم به بهونه دستشویی بلند شدم رفتم دستشویی دیدم وسط پام خیسه . شستم و قلبم تند تند میزد فهمیده بودم یه اتفاق بدی افتاده ولی نمیتونستم بروز بدم . اومدم بیرون از دستشویی یهو پدربزرگم که خوابیده بود منتظر بو هنوز و بهم گفت بخواب بازم . منم گفتم نه خوابم نمیاد و رفتم بیرون .. الان که فکرشو میکنم میگم چطور توی این فاصله که رفتم دستشویی هم یعنی عذاب وجدان نگرفت که وای من چه کاری کردم ! که تازه باز بهم گفت بخواب دوباره !!! ولی خب الان دیگه سالهای زیادی گذشته و منم به هیچ کسی تا حالا از آشناها نگفتم . نمیخام آبروش بره ولی بالاخره دنیای دیگه ای هم هست و پرده ها کنار میره و هر کسی نتیجه کارها و رفتارش و میبینه ..
یه سوال دیگه این کسانی که به شما دست درازی میکردن آیا معتاد یا مشروبی و ....(اهل کارهای خلاف مشهود )بودن؟؟یا نه کسی فکر نمیکرده که این کارهای زشت رو مرتکب بشن؟