یه شوهر خاله دارم که وقتی بچه بودم هر وقت منو تنها میدید هی دستش و میمالید رو چیز صاب مرده ش و زیر لب زر زر میکرد ..منم که بچه بودم انقدر میترسیدم که میخاستم برینم تو خودم ..الان خودم متاهلم و بچه هم دارم ولی هنوز رفتار زشت اون مرتیکه یادم نرفته با اینکه هر وقت میبینمش دیگه سلام و علیک داره و ..ولی خب توی دلم متنفرم ازش بیچاره خاله ام که نمیدونه یه عمر با کی سر کرده شایدم میدونه ولی چاره نداره نمیدونم والا ..شماها توی بچگی کسی توی فامیل و اقوامتون بوده که این برخورد و داشته باشه و هنوز یادتون باشه ؟
آبجیامم اذیت میکرد. فقط من نبودم... مشاورو جرات ندارم برم. چندساله میخام برم اما نمیدونم چرا میترسم
اصلا نترس ،برو و صحبت کن بزار نفرتت کم شه .مشاوره خانم برو.الانم تمام نفرت هاتو بنویس و هر روز بلند بخونشون و بعد آتیشش بزن فقط مراقب باش شوهرت متوجه نشه .خدا رو شکر الان شدهر خوبی داری ماشالله .
خواهر دیگه ای هم داشتی؟؟شما چرا با مادرت صحبت نمیکردی؟؟اینا رو واسه یه تحقیق میخوام.مادرتون چه جور ا ...
آره اونارم اذیت میکرد. مامانم یه آدم سااااده و بی دفاع..کم و بیش میدونست سرخاهربزرگم. اما فک نمیکرد بامااینکارو کنه. مثلا مراقبمون بود ولی... من میترسیدم ازش. داداشم کتکمون میزد اگه اعتراض میکردیم. بابامم 6سالگی ازدست دادم متاسفانه...