دختر پنج سالش بود انفاقی دیده بود که کسری پسر همسایمون که چهار سالش بوده ایستاده داره جیش میکنه
بعد اومده بود خونه میگفت مامان کسری از اون چیز درازا دارع با اون جیش میکنه
من گفتم چیز دراز چیع؟؟؟؟؟
گفت از همون ها که بابا داره
یعنی من سکته کردم
گفتم تو کی دیدی؟ چرا من ندیدم گفت یه بار که داشت لباساشو تو اتاق عوض میکرد بره سر کار دیدم
بیچاره شوهرم رسما بدبخت شد تا یک هفته دعوا کردیم چون ما هر دو خیللللی مراعات میکنیم و حواسمون هست مثلا
بیچاره شوهرم الان لباس عوض کردنی در رو قفل میکنه