خوش به حااالت واقعا
من همیشه میخام حال دل خودمو خوب کنم تصور میکنم که خونه مون رو بردیم تو روستا توی شمال
بوی نان تازه تنوری و بوی بارون و خونه قدیمی و کرسی و فصل های مختلف و میوه های جورواجور و همههه اینارو تصور میکنم زنده میشم با خاطرش
وای ک چقدر دلم میخواد بکنم و برم از تهران و شلوغی و این زندگی های تجملاتی