ماام دو ساله ازدواج كرديم اولا ك دعواي بد ميكرديم اصن ي وضي ولي الان خداروشكر ديگه مثل قبل نيستيم فقط بحث ميكنيم همش جفتمونم نسبت ب فحش حساسيم دعوا ميشه عين اين بچه ها لج ميكنيم جفتمون هي فش ميديم خيلي بده 😔 منم ميترسم بچه دار شم
نهما فحش نمیدیم ولی بحثامون خیلی زیاد شده خواهرشوهر و جاریم فقط خبز دارن از بعضی بحثامون جفتشون میگن ما موندیم تو چطور جیکت در نمیاد ولی خی اخه من دوستش دارم ته قلبم نمیتونم ازش جدا شم با اینکه خیلی به جدایی فکر میکنم و اصلا قصد بچه دار شذن ندارم اما رفتارای شوهرمم اذیتم میکنه
عه نزار فاميلاي شوهرت بفهمن دختر
اين از من ب تو نصيحت
حتي مامانتم نفهمه چ برسه اونا...
منم همين طور ته تهش وقتي ميگم طلاق ميگيرم باز ميبينم نميتونم من ادمش نيستم
فحشم اون ميدونه من بدم مياد ميده لج منو دراره منم همين طور
كاش بتونم جلو خودمو بگيرم اون لحظه 😔
من که اصلا برا مامانم تعریف نمیکنم یه بار فقط اولای ازدواجم تعریف کردم تلفن برداشت همه رو خبر کرد....خخخ...جاری و خواهرشوهرمونم یه سری قضایا اتفاق میفته متوجه میشن یعنی جلو خودشون که بحثمون شده چند بار...یا مثلا خونه مادربزرگم شام دعوت بوذیم از ساعت هشت همه رفته بودن ما رفته بودیم خونه عمه شوهرم جاری و خواهرشوهرم میدونستن ما دعوتیم مامانمم هی زنگ میزد من هیچی نمیگفتم اونا میگفتن پاشو برو شوهرم نمیخواست بیاد اخرم ساعت ده تازه از خونه عمش اومدیم بیرون ولی من هیچی بهش نگفتم
افرين
منم ي بار اولا زنگ زدم مامانم اومد
با اينكه تقصير منم بود خيلييي رفت با همسرم دعوا كرد 😐
حالا هيچ وقت پشت من در نميادا 😂 جلوي بقيه
جلو همسرم انقد جدي شده بود ك 😐🤦🏻♀️
خدا كنه بهترين انفاق برامون بيفته عزييييزم
منم دعا كن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
