من اوایل ازدواجم خیلیی باهاشون خوب بودم اما به محض اینکه فهمیدم اونا دارن سواستفاده میکنن و میخان دخالت کنن تو زندگیم منم به کل روشمو تغییر دادم اولیش هم اینبود که رفت و آمدمو از هفته ایی یه بار کردمش ماهی یک بار،الآنم کردم ۲ ماه یکبار
واینکه مادرشوهرم هر حرفی رو میزنه ک باید فلان کارو کنی دقیقا میرم برعکسشو انجام میدم خخخ تا بفهمه تو زندگی من هیچکارس،بیاید بازک بگم...شماهم بگید
جنگه مگه😐
هیچی
واقعا بی سیاستم
نپسندیدم
بی احترامی زیاد داره روشت
شما لجبازی رو با سیاست اشتبا گرفتی
اگه بهت هر چی میگن برعکس شو انجام بدی
خودتو از چشم شون میندازی
همسرت هم دو ماه یکبار میره؟
بى سياستم بدجور
زندگی رو انقد سخت نگیر این سیاست نیست اینکارت چه معنی می‌ده دنیا ارزششو نداره
خوش به حالت ای کاش رفت و آمد منم ماهی یه بار بود
معني سياستو بد متوجه شدي
خوشمان نیامد از سیاستت مارکو مگه جنگه😂😂😂
من تنهاچیزی که واقعا دلموشکست وهیچوقت یادم نمیره اینه که روی تخت بیمارستان نفس های اخرمیکشیدم دکترم قطع امیدکرده بود پدرشوهرم اومدملاقاتی من گفت بخاطراینکه نمازنمیخونی اینجوری شدی.واقعادلم شکست
خب اینا اصلا سیاست نیست روش خاص خودته
