منم اوایل ازدواجم میرفتم روستای پدر شوهرم اینا کوهپایه است سرده منم میرفتم زیر لحاف بعد خواهرشوهر عوضیم بهم میگفت وااای خاک بر سرم طبعت سرده دخترزایی.خیلی ابله هه دلمو انقد سر بچه شکوند انقد از دستش گریه کردم
خدا بهم ۳تا پسر داد دهنش گل گرفته شد بهش گفتم یادته همچین حرفی بهم زدی؟کثافت هرهر میخندید میگفت اره خیلی اون موقع میترسیدم دختر بیاری از بس کله ات زیر پتو بود.واقعا سکوت کردم شعورش در حد همون لحاف و پتوعه