بچه ها روزی که اومدن خونمون حلقه دستم کنن
مادر و پدر و ۳تاخواهراش بودن
ماهم مامانجونم باباجونم مامان و بابا و داداشم بودیم
شوهرمن با خاله اش اومد من رفتم در و بازکنم دست شوهرم دسته گل بود از اینایی ک تو بشقاب هستن گرفته بود جلو صورتش اومد تو وسط پذیرایی بود که یهو من خم شدم نگاش کنم بعدش هول شد دستشو دراز کرد منم دستمو دراز کردم دست بدم یهو متوجه نگاه همه شدم بدون دست دادن سریع برگشتم تو اشپزخونه😂😂😂
رفته بودیم اتاق ک مثلا حرف بزنیم نشیته بودیم سلفی میگرفتیم😂😂😂