2777
2789
عنوان

یه خاطره خنده دار از شب خواستگاریتون بگید.

| مشاهده متن کامل بحث + 891 بازدید | 37 پست

داشتیم حرف میزدیم شام خورده بود شکمش اومده بود جلو دکمه های روی شکمش به زور بسته شده بود اون حرف میزد من قایمکی منگاه میکردم میخندیدم😂😂

گویند علی میزده صد وصله به کفشش،ای کاش دل خسته ی من کفش علی بود (میشه برای سلامتی امام زمان صلوات بفرستی)مرسی گل😍

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

شب خاستگاری وقتی رفتم شوهرمو ببینم فشارم افتاد بم اب قند دادن😜😜خیلی ضایع بود تا الان بهم میگن یه خ ...

تو خواستگاری فشارت افتاده

پس شب عروسی چی کردی😂😂😂😂😂😂


شدیم سوپ خفاش نخورده و دهن سوخته😖

مال ما خیلی فرمالیته بود

خاله و پدرمادر شوهرم اومده بودن شوهرم خودشم تو کوچه بود ک از پنحره اتاقم میدیدمش

مامانم صدا کرد بیا از اتاقت بیرون منم گفتم صبر کن تلفنو قطع کنم بیام😂😂بعدش قطع نکردم تو دستم بردم گذاشت رو میز رفتم طالبی قاچ کرده بود مامانم اونارو بیارم دیدم صفحه گوشیم ک درحال مکالمه روشن مونده بود و دیدم هول شدم کم مونده بود طالبی هارو بریزم رو خاله شوهرم 

برای ما روز خاستگاری شانس زلزله اومد من از ته اشپزخونه جیغ زدم  میزدم تو سر خودمو و فرار کردم تو خیابون اینا حالا نشسته منو نگاه میکردن

من از معبود یکتایم فقط یک چیزمیخواهم ....نگیردهرگز از قلبم امید استجابت را❤🙏

من استرس داشتم پروپرانول (امیدوارم اشتباه تایپ نکرده باشم ک ایراد بگیرید😅) خوردم...بعد اصلا ی جوری بودم خیلی بی خیال ...اون حرف میزد من گیج بودم...فقط خندم میومد...خیلی نیشم باز بود.تازه بعد یک ماه فهمیدم ارشد داشته نه لیسانس...از بس حواسم جمع بود😂😂😂

گر نگهدار من آن است که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد...خدا جون امیدم ب خودته فقط..

شام اومدن خونمون با خانوادش ...داشتم ماست میخوردم زااارتی ریختم رو خودم😀

همش فک میکردم داره نگام میکنه لامصب برعکس میشه انگار عصب لب و لوچه از کار میفته

گر نگهدار من آن است که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد...خدا جون امیدم ب خودته فقط..
تو خواستگاری فشارت افتاده پس شب عروسی چی کردی😂😂😂😂😂😂

هنوز به شب عروسی نرسیدم اما بهم میگه شب قبل عروسی یه کارتون ابمیوه میخرم فشارت نیوفته غش کنی ابرومون ببری😁😁

خدایا همیشه باش💫😍

تازه من روز عقدم صبح رفتم بیمارستان شب قبل شوهرم برام کوبیده خریده بود مسموم شده بودم همه بش گفتن گربه دم حجله کشتی ها😂😂😃😃 وقتی هم رفتم بیمارستان همه میدونن من امپول نمیزنم شوهرم هم اومده بود استرس گرفته بود ب دکتر میگف اقای دکتر سرم ها رو بریزین تو امپولا 😂😂منم با اون حال خرابم بش گفتم شد جریان قیمه ها بریزین تو ماستا

خدایا همیشه باش💫😍

بچه ها روزی که اومدن خونمون حلقه دستم کنن

مادر و پدر و ۳تاخواهراش بودن

ماهم مامانجونم باباجونم مامان و بابا و داداشم بودیم 

شوهرمن با خاله اش اومد من رفتم در و بازکنم دست شوهرم دسته گل بود از اینایی ک تو بشقاب هستن گرفته بود جلو صورتش اومد تو وسط پذیرایی بود که یهو من خم شدم نگاش کنم بعدش هول شد دستشو دراز کرد منم دستمو دراز کردم دست بدم یهو متوجه نگاه همه شدم بدون دست دادن سریع برگشتم تو اشپزخونه😂😂😂

رفته بودیم اتاق ک مثلا حرف بزنیم نشیته بودیم سلفی میگرفتیم😂😂😂

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز