من خودم خاطره ای ندارم...اما تو شب آشنایی خواهرم تو اشپزخونه قایم شده بودم که تو کارا به خواهرم کمک کنم ...تا اخر مجلس کسی نفهمید تا مامانم سوتی داد اومد تو اشپزخونه با صدای بلند گفت یه چایی بریز ببرم برا مهمونا...بعدشم خودزنی میکرد که وای فهمیدن
یادش بخیر بدجور سرما خورده بودم همم نمیدونستم کی اومده خواستگاریم همش نفرینش میکردم چرا اومدن خونمونم منم ۱۵ سالم بود بچه اومدم بیرون سلام بدم یه نگاه ب مادرشوهرم کردم تا نگام ب شوهرم اوفتاد دیدم بهله همونیه ک دوسش دارم(باهم دوست نبودیم ولی همو تو خیابون دیدیم)بعد نشستم رو مبل پیش مامانم ازنورم ابریزش بینی داشتم همش میکشیدم بالا ازنورم مامانمم هی مینگوشم میگرفت.بهش گفتم مامان من چای نمیارما گفت باشه بعد یهو گفت ارغوان جان دوتا چایی بیار🤣🤣منم موندم رفتم چایی اوردم تا اومدم ب شوهرم بدم بدشانسی گیره سرم شکست موهام کلا باز شد روسریمم نازک افتاد سینی دادم ب شوهرم رفتم اتاق تا اخرش درم نیومدم مامانم بعدش دعوا کرد گفت همش دماغت میکشیدی
هر چه مغرورتر باشیتشنه ترند برای با تو بودنو هرچه دست نیافتنی باشیبیشتر به دنبالت می آیند؛امان از روزی که غروری نداشته باشیو بی ریا به آنها محبت کنیآن وقت تو را هیچ وقت نمی بینند؛سادهـ از کنارت عبور می کنند …
اینم یه خاطره دیگه البته قبل اومدن خواستگار پیش اومد برای خواهرم...جوراب پوشیده بود یه ذره نم داشت .بهش گفتم بپا سر نخوره رو سرامیک و گفتنم همانا و افتادن خواهرم همانا با ب اس ن پخش زمین شدش...
منم شب خاستگاریم حالا ما از قبل با شوهرم دوست بودیم اومده بودن نشسته بودن بعد ما اصلا عادت نداریم با چایی قند بخوریم و فقط شیرینی میخوریم اونا برعکس فقط قند میخوزن حالا ما چایی بردیم بدون قند بعد دیدم همش سرش تو گوشیه و اصلا هیشکدومشون چایی نخوردن ماهم عین خیللمون نبود چایی که خوردیم و خلاصه تموم شد و رفتن بعد رفتم سراغ گوشیم دیدم دویست بار پیام و زنگ زده که قند بیار😁😁😁😁
هر چه مغرورتر باشیتشنه ترند برای با تو بودنو هرچه دست نیافتنی باشیبیشتر به دنبالت می آیند؛امان از روزی که غروری نداشته باشیو بی ریا به آنها محبت کنیآن وقت تو را هیچ وقت نمی بینند؛سادهـ از کنارت عبور می کنند …
هر چه مغرورتر باشیتشنه ترند برای با تو بودنو هرچه دست نیافتنی باشیبیشتر به دنبالت می آیند؛امان از روزی که غروری نداشته باشیو بی ریا به آنها محبت کنیآن وقت تو را هیچ وقت نمی بینند؛سادهـ از کنارت عبور می کنند …