مسولشو صدا زد گف بهم گفتن شما ب مادر من بی احترامی کردید
گف نههههههه ما فقط بهش خندیدیم
گف چرا ب چ حقی بهش خندیدید اون ک همه کارای خودشو انجام میده کاری براش نمیکنید دستشم میندازید تازه؟؟
طرف خوننننسرد گف آخه کاراش خنده داره
نمیدونس چی بگه ب من و من افتاده بود
همکارم گف بار آخرتون باشه ها و کللللی داد و بیداد
تازه بازم از رو نمیرفت ولی قیافش مثه گچ سفید شده بود
باهاش صحبت کردم گفتم مادرتو انجا نزار گف ی مدت دیگه میام میبرمش مجبور بودم اگر ن خودم راضی نیستم