2777
2789

سلام دوستان پسر من امسال زمستون 5 سالش میشه امسال گزاشتمش مهد در واقع کلاسشون پیش دبستانی 1 هست.حالا مشکل اینه روز اول با خوشحالی رفت ولی روز دوم که رفتم دنبالش خیلیریه کرده بود خیلی وابسته به منه و میگفتن مدام میگفته مامانیکجاست.مربیشون میگه عادت میکنه ولی من دلم ریش میشه وقتی میفهمم گریه کرده  ازشون خواستم ی روز برم پیشش بمونم تا عادت کنه اما بچه های دیگه که منو میدیدن شروع میکردن به گریه که ما هم مامانمون میخوایم برای همین مربیشون گفت نیا دیگه .الان موندم چیکار کنم ممکنه عادت کنه .....یا میترسم اضطراب بگیره تو مهد.


نکته دوم اینکه کلاس خودشون دوست نداره میخواد بره توکلاس بزرگترا یعنی پیش 2 .میترسم سالدیگه تکراری ه براش


خواهش میکنم ر تجربه ای دارین ی مامان نگرانو کمک کنین لطفا

کاربر قدیمی ام 😊

خیلیا اینجورین بعد عادت میکنن.ولی خواهر زاده ی من پارسال مهد رو از هفته شاید یروزشو میرفت تاالانکه کلاس اوله هم امروز مدرسه نرفت خودمونم هنوز چاره ای واسش پیدا نکردیم

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

پیش ۱اجباری نیس خب نفرستش سال بعد بره اینجور زده میشه

من سر کار میرم همیشه پیش مامانم بوده پارسال هم گاهی روزی دو سه ساعت میموند ولی امسال از 7 و نیم تا 12 و نیم میزارمش به هر حال که باید بره

کاربر قدیمی ام 😊
کمی دلسنگی لازمه ولش کن بزار بره ـاونجا سرگرم میشه ـبری دیکه نمیتونه اونجا بمونه

اره دقیقا شوهرم میگه تو بیشتر از بچه اضطراب داری روزی که رفتم پیشش منو که دید زد زیر گریه منم گریه ام گرفت

کاربر قدیمی ام 😊

حتما چیزی ناراحتش کرده عزیزم

یه چیز ساده هم ممکنه بچه رو بترسونه و ماها اصلا حتی متوجه نشیم

اصلا به حرف مربیش گوش نکن عزیزم

اونا به فکر نظم کلاس خودشونن. باید به مرور عادت کنه و اگه فشار بیاد بهش ممکنه همیشه این حس روش بمونه

اگه لازمه حتی مهدشو عوض کن اما نذار گریه کنه

من تجربه ندارم در این مورد اما چون میخوام خودمم پسرمو بذارم مهد زیاد مطالعه کردم در این مورد

یه مقدار هم دیر فرستادیش به خاطر اونم هست

از حدود 3 سالگی بچه باید بره مهد که عادت کنه به اجتماع و اینجور محیطا

عزیزم اصلا وقتی اومد خونه نگو چرا دوست نداری اونجارو

یا کی اذیتت کرده که دوست نداری سوالاتی که بار منفی داره رو نپرس عوضش بگو خانم مربی بهم زنگ زد گفت چقدر پسر خوبو ساکتی بودی 

بگو میدونستی مامان تمام وقت بیرون تو خیابون منتظر شما بود تا برگردی

بگو میدونستی  ۱۰ بار بری کلاس و ساکت و آقا باشی و گریه نکنی من هر بار یک استیکر میزنم دفترت ۱۰ تا شد یک جایزه خوب داری پیشم

عزیزم اصلا وقتی اومد خونه نگو چرا دوست نداری اونجارو یا کی اذیتت کرده که دوست نداری سوالاتی که بار ...

چقدر عالی ممنونم اره کلا به جایزه علاقه داره

کاربر قدیمی ام 😊

من داداشم نرفت مهد ما هم بیخیال شدیم ولیکلاس اول پدرمون در اومد...من راهنمایی بودم ی شیف مدرسه خودم میرفتم ی شیف با اون سر کلاس....وقتی هم امتحان داشتم مامانم میرفت....از همون سال خار پا گرفت از بس رفت و اومد....ی دونه پسر بود عزیز...یا دمه تا درس ن رفتیم....توی ی نیمکت...هر چی بگی امتحان کردیم...از هریه بگیر تا دعوا....میزاشتیش مدرسه ی ساعتم میموندی تا نمیاد میومدم خونه بعد معلمش زنگ میزد ک یا تو حیاطه یاب بهونه دستشویی فرار میکرد....نمیدونم خدا کمک که چند روز نرفت دیکه بعدش خودش زفت....5 سال ک زوده...بهت پیشنهاد میکنم امسال بگو هر از گاهی میارمش مخصوصا اولاش...خیلی بهت وابسته هست....چند روز ی بار ببرش....مخصوصا وقتایی ک میدونی زنگ ورزش و بازیشونه....امسالو سخت نگیر ولی سال دیگه حتما باید بره...شده با گریه....میدونم مادری ولی دبستان بدتر از مهد میشه

 او دنیا نزدیکه عامو.....قیامت نزدیکتر.....
خیلیا اینجورین بعد عادت میکنن.ولی خواهر زاده ی من پارسال مهد رو از هفته شاید یروزشو میرفت تاالانکه ک ...

منم از همین میترسم اگر سال بعد هم بخواد نره و....تازه مربیاش هم میگن عادت میکنه ولی من باورم نمیشه

کاربر قدیمی ام 😊

بزارش تشویقش کن برگشتنی اون چیزی ک دوست داره بپز براش یا یه مداد خوشکل دفتر خوشکل بگیر اسباب بازی ن اصلا بعدشم به گریه هاش توجه نکن دختر‌من ۷ روز اول همین بود بعدش راحت راحت رفت تا الان ک کلاس دومه عالی رفته مدرسه چون از اول فرستادم عادت کرده بعضی بچه ها تا کلاس اول نمیفرستن مهد خیلی سختشونه کوچک ک باشه گریه هاشم زود تر تمومه

خدایااواسه ارامش زندگیم هرکاری میکنم عاشقدخترم۶ماههحسینمراد دلمو بده دستم به دستایی توه عزیزتر از جان 😍       مرا ببر انجا ک تا ابدباشی ک من بدون #تو ناتمام میمانم !!😍❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز