مجرد بودم تو چت روم چت میکردم یادتون هست که . بعد یه نفر درخواست دار باز کردم به محض باز شدن دیدم یه هیولا رو صفحه بود داشت میمالیدش یعنی رنگ از رخم که رفت هیچ داشتم سکته میزدمم هیچ هول شده بودم نمیدونستم چطور ببندم صفحه رو یه بارم دانشجو بودم وسط ظهر اومدم برم خونه خونه ما تو کوچه است تهش پارکه درشم روبه پارک باز میشه از سرکوچه که میای در خونه معلوم نیست همیکه رسیدم در خونه دیدم یه مردا وایساده دم در اونو درآورده قشنگ تا رو سینه اش آورده بود بالا تو دستش بود ابنقدم دراز بود چشمم که افتاد بهش کوچه خلوت ساعت دو خودم تنها فقط تا جون داشتم دویدم یعنی الان بعد دوازده سیزده سال یادش می افتم حالم بد میشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
