بهش گفتم طلاق میخوام وخیلی سلیطه بازی درآوردم ودادوبیداد که حتما طلاق بده و جمع کردم برم.بخاطر خانواده لعنتیش .اونم گریه کرد
منم موقعیکه که ۷ماه حامله بودم سرم داد زد به استرس افتادم بچم تکون نمیخورد داشت سکته میکرد پاشد منو سوار ماشین کرد ببره بیمارستان تو راه انقد میکرد و التماس حضرت فاطمه که بچمون چیزیش نشه،
دیدم خیلی هروقت من ناراحت بشم یا چیزی بخام در توانش نباشه بخر یا وقتی قهرم باهاش
وقتی میخواستن عملم کنن گریه کرد
من ندیدم بعدها برام تعریف کرد .اون قدر اون لحظه رو براخودم تصور کردم انگار باچشمم دیدمش
بچه هاهمتون خوشبخت باشید
بعله دیدم وقتی برای شب یلدایی که کادو میارن برا عروس مادربزرگم مسخرش کرد کادویی که برام اورده بود بهم قول داد من از همه زنای فامیل سر تر باشم یه روز و هستم بعد از ۱۷سال
یادم نمیره هیچ وقت
سال پیش تو بغل شوهرم موقع خواب تو نی نی سایت بودم فک کردم خوابه نگو داشته می‌دیده
یه تاپیکی بود که از چی شوهرتون بدتون میاد؟
من نوشتم کله شق و بی عرضه هست
بعد اون خیلی بی صدا اشک می‌ریخت و بدون اینکه به من بفهمونه اونورشو کرد و خواب رفت 😔
اره هم تو دوستی هم تو نامزدی دوتاشم وقتی بهش میگفتم باید تموم کنیم خخخ اتفاقا دیشب یاد اون وقتا افتاده بودم فکر کنم ۴ ۵ بار دیدم اها یبارم وقتی از اتاق زایمان اومدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
