هر آدمی شبیه یه چیزه...
مثلا شاید
اصغر فرهادی برای خیلیها شبیه
" درباره الی " باشه
یا شاملو شبیه "آیدا در آیینه "
یا خسرو شکیبایی شبیه
"حال همه ی ما خوب است، اما
تو باور نکن "
از همه ی اینا که بگذریم میشه
نوبت " تو "
تو شبیه آرامشی
شبیه آخرین بازمونده از
دوست داشتنی های دنیا...
تو شبیه خودتی
دلچسب ترین اتفاق زندگی!
نوعی بی خیالی هست که معمولا بعد از انتظار کشیدن های طولانی پیش می آید...
بعد از مدتها تلاش کردن
دویدن و به در و دیوار زدن
بعد از مدتها خواستن بی نتیجه!
یکدفعه احساس می کنی خسته ای،
بریده ای، دیگر توانش را نداری و هیچ چیز برایت مهم نیست...
به اینجا که میرسی فقط دلت میخواهد تماشا کنی
برایت فرقی نمیکند رسیدن یا نرسیدن...
آمدن یا نیامدن، ماندن یا رفتن...
به اینجا که میرسی
نه دلتنگ می شوی نه دلخوش...
می گویی بی خیال!
و این بی خیالی غمگین ترین حس دنیاست...!