ما تو یه ساختمون با خانواده همسرم هستیم من آدمی نیستم که زیاد اهل رفت و آمد باشم ولی اونا و همسرم دوستدارن همیشه نهار شام صبحانه پایین باشیم از اول اینطوری بودن منم واقعا در عذاب بودم سر همین قضیه واقعا دعوا های وحشتناک داشتیم الان دوماه رفتن خونه باغشون نیستن باور کنین به قدرییی آرامش دارم که خدا میدونه الان غصم اینه چن وقت دیگه برمیگردن دوباره همون آش و همون کاسه دارم دیوانه میشم
یبار شمشیرو از رو ببند.وقتی اومدن نرو
وای چه خوب که همش بشما میگن بیایین پایین
حالا خوبه اونا یکسره نمیان خونتون
من بودم کیف میکردم
باشوهرت حرف بزن منم شوهرم اینطوری بود دوران بدی داشتیم .الان فقط دعوتی میریم بالا هفته ای یکبار .دیگ ببین شوهرم چطوری شده ک مادرشوهرم گله میکنه نمیای سربزنی
خب بگو مریضم حالم خوب نی کار دارم نمیدونم یه بهانه ای بیار که کمتر بری😝
شما باید مدیریت کنی و زمان صرف غذا هر کدوم منزل خودتون باشید. دور هم بودن خوبه اما مثلا هفته ای یکبار یا مناسبت های خاص
شوهرتو هر وعده بفرست اونجا خودت نرو
خداييش صبحونه ديگه زور داره
نميدونم كي خانوادع شوهر ميخوان بفهمن كه پسرشون زندگي تشكيل داده😐
فعلا از ارامشت لذت ببر ودر در اولین فرصت باهمسرت صحبت کن و قانع ودر صورت لزوم توجیهش کن که رابطه ها و دور همی ها رو کم کنید
منم با ادمایی ک راحت نباشم دلم نمیخاد رفتامد کنم. . . خونه ای هم ک خریدیم دور از همشونه. . . نزدیک بودن به ادمایی ک کنارشون راحت نیستی عذابه واقعا . . .
با شوهرت صحبت کن
شوهرت نخاد هیچکی نمیتونه مجبورتون کنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
