بچه ها من دو ساله ازدواج کردم هررربار مهمان میخاد برای من بیاد مادرم از مرغش گرفته تا میوه و سبزی و حتی تنقلات برای مهمانای من میگیره میده بابام میاره. چندین بار با مهربونی بهش گفتم ک نکنه اینکارو بزاره ماهم بفهمیم معنی مهمونداری چیه. حتی چندبار جدی ب مادرم و پدرم گفتم ازشون خواهش کردم بزارن خودمون خرج کنیم. دیشب از ملایر خانواده شوهرم زنگ زدن ک چن روز دیگه میان خونمون. امروز صب من ب مادرم گفتم ک اخر هفته مهمان دارم و ازین حرفا. دیدم ظهر مرغ خریدع با گوشت و نخود و لوبیا و رب و .... اومده خونم. هیچی نگفتم چون تو خونم بود تشکر کردم ولی گفتم ک نباید اینکارو میکرد . بش گفتم مامان دیگه هیییییچی حق نداری بخری برام . الان میبینم زنگ زده میگه برات سیب زمینی و پیاز و خیار و گوجه و کاهو و ... گرفتم شب بیا ببر. گفتم نباید میگرفتی ینی حرف من انقد بی اهمیته برات؟ گفتم بزار خودمونم شوهرمم خرج کنه برا مهمونش اخه ینی چه هرکی میاد تو میری خرید میکنی نون مهمون منو میدی. بخدا کلافه شدم از یه ور نمیخوام ناراحتش کنم از یه ور اصن گوش نمیده ب حرفم براش مهم نیس
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم یه بار مادر شوهرم با خواهر شوهر و برادر شوهرام و عروسا و دومادشون اومدن خونمون از رو خوبی برا اینکه به زحمت نیفتم شام از بیرون گرفتن اوردن(فک می کردنشوهرم سر کاره و دیروقت برمی گرده که بره خرید)ولی من خیلی بهم برخورد..مطمعنم هیچوقت یادم نمیره با وجود اینکه کاملا میشناسمشون و میدونم از رو خوبی این کار رو کردن نه برا خرد کردن من..
بالاخره پس یکی عین مامان خودم پیدا کردم. مامان من حتی کادوهایی که من باید برا اینو اون بخرمو میره به جام میخره. لباس برا خودمو بچمو شوهرم میخره... هنووووز وسیله خونخ ببینه برام میخره. تا چندروز پیش چایی و شیر و میوه و برنجو اینا هم باز دادن بهمون.
میشه لطفا برای شادی روح پدرم،پدرشوهرم،خواهرزادم و پدرش یه صلوات مهمونم کنید؟❤..............................خدای من نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم در هیاهوی بازار … در خستگی هنگام نماز ! در وسوسه های نفس ام… نمیدانم…. اما ، گاهی تو را گم میکنم مثل کودکی که در بازار دستان مهربان مادرش را رها کرده به تماشای عروسکی مشغول است…! بعد میبیند مادرش نیست و هیچ عروسکی او را خوشحال نمیکند…! 💙💙💙💙💙💙درمانگر طب فشاری هستم،اصلاح مفاصل وماساژ پیشرفته سوالی داشتید درخدمتم 😊😊