بچه ها من عقدم تا امروز نموندم خونشون برا خواب شوهرم کمو بیش مونده
شاید مسخره باشه اما ی بار دوست دارم که بمونم که سر قضایایی بعد اخر هفته برم بمونم اگه شوهرم گفت یا بزارم اگه ی روزی موقعیتی پیش اومد مثلا از جایی دیر اومدیمو مهمونیو اینا بود بمونم؟
وای خیلی سخته اینجوری مادرشوهر من یه پارچه خانومه هرچی بگم از ادبو کمالاتش کم گفتم خیلی من شرم ...
مادرشوهرم خيلي عادتاي بدي داره مثلا هرشب هرشب گوشي دست ميگيره زنگ ميزنه به پسراش كه ببينه چيكار ميكنن حالا اون پسراش شهراي ديگه هستن ولي شوهر من كه پيششه هم ول كنش نيست يه شب اگه يه مسافرت يه روزه بريم و نباشيمم نميذاره اروم باشيم مثلا عصر راه ميفتيم شب ميرسيم تا عصر شوهرم پيشش بوده شب زنگش ميزنه امار بگيره خيلي سختمه خيلي همش پاش وسط زندگيمه اصلا عادي نيست
ميشه لطف كنين براي درست شدن كار منو و همسرم يه صلوات بفرستين خيلي ممنون ميشم ❤️❤️
ااه اعصابم خورد شد😤😤😤😤خدالعنتشون کنه ک انقد اذیتت کررردن😒بعدهمون اسکل براشون رییس بازی دراورد م ...
نمیدونی سرم چیا کشید که از 64شده بودم57_58یجوری لاغر شده بودم که لباس سایزم نمیشد سوتینام همه گشاد شده بود درحدی که سینه هام از زیرش درمیود بعد که شوهرم خونه گرفت بعد عقد مون من شدم 62جون گرفتم بعد تاعروسی بیشتر چاق شدم تا عید امسال 72شده بودم هرکی.منو میدید میگفت ماشالا چقد خونه شوهر بهت ساخته ولی کی میدونست من از جهنم اومدم بیرون، خدا شاهده تو عروسیم همه عین مهمون اومدن عین مهمون رفتن ولی برای اون چه کارا که نکردن حتی لحاف تشک منو که فقط دودست خواسته بودم درست ننداختن پولشم همه روخودم داده بودم یدونه قاشقم نیاردم من از اون خونه الانم کلا قطع رابطه ایم مادرم بغیر من هیچکسو نداره عیدا رو رفتم جلو در بوسیدمش عیدی دادم بهش اومدم دیشب رفتم جلو در دنبالش اوردیمش خونمون دور روز دیگه میبرم دوباره جلو درمیزارم میام یجور دلمو شکستن حتی پامو توخونه ام نمیزارم جلو شوهرم دایم مشتشو گرفت تو صورت من غرورم له کرد نمک نشناس
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
پرو برای یه دقیقه اشه من خیلی اذیت شدم تواون یکسالو نیم نزدیک دوسال بعدشم عروسی کردن فقط جای خواب عو ...
وای عزیزم وقتی خوندم هم خیلی خندیدم هم خیلی ناراحت شدم،،،کارای زن داداشت چقدر بد بوده اصن ندیدم کسی اینطوری باشه،من اگه جای تو بودم یه کاریش میکردم که دیگه پاشو اونجا نذاره...البته منم از این مشکلا داشتم ولی نه به اندازه تو...
وای عزیزم وقتی خوندم هم خیلی خندیدم هم خیلی ناراحت شدم،،،کارای زن داداشت چقدر بد بوده اصن ندیدم کسی ...
عزیز دلم منم میتونستم بکنم من یه دختر تحصیلکرده ام خنگ نبوذم اما مسئله اینجا اونجا خونه پدری مادرم من از بچگی اونجا بزرگ شدم یعنی زنداییم بود، این بکنار مادربزرگم واقعا مارو فروخت به عروسش. فکر میکرد از اسمون افتاده، هرچی خوبی کنه اونحوری بهتره، ناهار میخوردن برای من غذا نمیزاشت کنار ،شامم اول برای اون دوتا میکشید پرو پیمون چندین بار غذا نرسید به من. یا مال خودشو داده به من که صدام درنیاد منم نخوردم گشنه خوابیدم اونم اینقد عقده ای بودو کلا خانوادش ادم حسابش مکرده بودم فکر میکرد واقعا کسیه بیشتر خودشو میگرفت حالا من از غذای خودم میریزم کنار پنجره که پرنده ها بخورن یه بیرون باشم برای سگو گربه ها میریزم بعد اینا بامن اینجوری میکردن ن فقط من یه خاله اتیسمی دارم مادرمم که خیلی مظلومه فکر کن مامانبزرگم همه پولاشو حقوقو همه چیشو که حق اون خاله اوتیسمیمم بودکلا خرج اون میکرد جوری که طلاهاشو بعد عروسی فروخت داد زمین ببین چقد طلا خریده بود از خونه باباش تو زمستون لخت اومد فکز من کاپشن که هیچ سویشرتم نداشت بپوشه دایم پولاشو جمع میکرد برای خودش و عروسیشو..... مادر بزرگ من که مستاجره. یه بچه مریض داره تاشورتو حوله و بهترین والتو برای اون میخرید ولی برای بچه خودش تاحالا کاپشن نخریده تاحالا یه گوشواره نخریده.چزا چون ضعیفه بی سرزبون هی خدا من مطمینم تواون خونه هیچکس به هیچ جا نمیرسه و برکت همیشه فراریه چوو حق مظلومو میخورن چون ته غذا برای مظلومه چون نامردن
الهیییی عزیزم غصه نخور صبور باش دیگه گذشتو خداروشکر کنارهمسرت هستی خونه خودتی. خدا همه این چیزارو می ...
اره عزیز دلم الان حتی پامو نمیزارم تو اون خونه میریم جلو درممانموومیاریم بازم میبریم جلو در پیادش میکنیم دوماه پیش بد جور دعوا کردیم کلا قطع کردم رابطه رو بمونن با عروس اسکلشون ازالان دارم اینده همشونو میبینم