2777
2789

مادر زادی ویلچریم و نامزدم بااین شرایط منو خواست الان مدیتیه که مریضم عفونت ریه و انحراف ستون فقرات و کمتحرکی و درد بدنی و تنگ نفس گرفتم خلاصه داغونم خیلی افسردم تو فکر نامزدمم بااینهمه مشگلات من نمیتونم حتی یک لیوان اب دستش بدم خدایا چرا من اینجوری شدم قبلا حداقل زندگیم خوب بود کارامو میکردم الان نمیتونم بعدا میخواد چی بشه اون بنده خدا گناهش چیه با من عذاب ببینه از طرفیم اگر از زندگیم خارجش کنم داغون میشم نمیتونم دوام بیارم توی این شرایط سخت فقط اونه که مایه ی دلخوشیمه خدایا چرا من حق ندارم از زندگیم یکم لذت ببرم چی میشد دو سه سالو باهاش زندگی میکردم و یک شب بی صدا و بدون درد از این دنیا میرفتم . چرا از لحظه ی ب دنیا اومدنم محکوم شدم ب حسرت و درد کشیدن 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

عزیزم تلاش کن با امیدواری بهتر بشی 


اول افسردگیت درمان بشه روحیه تو خوب شدن اثر داره

راستی می دونستین که تو زندگیتون تا زمانی که یه چیزی براتون خیلی مهمه از همون موضوع ضربه می خورین؟ تا زمانی که آرزویی فکرتونو درگیر کرده و درموردش ترس و خوشحالی زیاد دارین اون آرزو برآورده نمیشه؟ می دونستید تو این دنیا هیچی از هیچی نباید براتون مهم باشه جز      خـــــدا؟ می دونستین یا نه؟ حالا بدونین یاد بگیرین که بدونین ... 
خودشم میگه اما من تو این سه ماه خیلی ناامید شدم اخه همه دکتر رفتم هیچ کدومشون خوبم نکردن 

بزاریدببینه امید دادناش براتون تاثیر داره.دلشو که میتونی خوش کنی؟روحیه داشته باش

چقدر نامزدت دوستت داره که با این همه مشکل حاضره پات وایسه  بهش افتخار کن و قدرشو بدون

برای همینه که فکر میکنم ارزشش بیشتر از اینهاست اون لایقه ارامشه الان داره از سر کار برمیگرده اما جون ندارم حتی سفره بچینم براش من قبلا اینقدر داغون نبودم درسته راه نمیرم اما همیشه زندگیم میچرخوندم و کارامو میکردم اما حالا خیلی از پا افتادم 

عزیزم خب شرایط شمارو دیده و جلو اومده اونکه ادم از اول میبینه و انتخاب میکنه بااونیکه یهو وسط زندگیش این اتفاق براش میفته خیلی فرقشه اون دومی میبینه نمیتونه تحمل کنه خانمشو رهامیکنه ماهم یه آشناهامون عقدبود و خونشون طی یه حادثه ای آتش گرفت صورت و دستاش سوخت ولی شوهرش پاش موندهیچوقتم پشیمون نشده همه میگفتن ولش کن اما الان 2تا بچه سالم و خوشگل دارن حالا این آقا حتما شرایطو سنجیده و اومده جلو شاید این یه فرصت از طرف خداست برای شما که سختی هایی که کشیدین رو جبران کنه امید میتونه خیلی بیماری هارو درمان کنه 

رویاهایم را به تصویرمیکشم فارغ از تلخی های روزگار...من یک نقاشم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز