من 3 ساله ازدواج کردم ازدواج تقریبا سنتی،-اوایل عقد خیلی شور و اشتیاق بینمون بود و شوق و ذوق داشتم از دیدنش اما الان اینطور نیست،حس میکنم عاشقش نیستم و فقط به عنوان یه مردی که شوهرم قبولش دارم.کارش راه دور میخواد چند روز دیگه بیاد خونه ولی من شوق و ذوق چندانی ندارم.البته بگم ها من خودم آدم پر انرژی هستم تو جمع همکارا و دوستام همش در حال خنده و شوخی هستم.و دوستام میگن خوشبحال شوهرت چقد تو شادی،ولی شوهرم بیحال و ساکت😩اصلا چیز خنده دار تعریف میکنی نمیخنده!حالا خیلی دیگه خنده دار باشه یه ذره میخنده.واقعا وقتی با همیم خیلی بهم خوش نمیگذره! خیلی از این بابت ناراحتم😢همش سعی میکنم یه کاری کنم بیشتر حرف بزنیم با هم بخندیم ولی نمیشه.تموم انرژیم رو میگیره
شوهر منم ساکته نسبتا.هی مجبورش میکنم حرف بزنه.بیشتر دوست داره عملی خودشو نشون بده.ولی رابطمون عاشقانه است خیلی
بنده کاربر قدیمی نیستم.دیگه حداکثرش یه سال ، خواننده خاموش هم حساب کنیم یه سال و نیم🤣لاکچری نیستم.به ارواح جدم نیستی درحدم هم نمیتونم بگم ، نمیتونم از اون بندگان خدابیامرز مایه بذارم ، ریپلای بکن ریپلای میکنم ولی مودبانه ، لطفا انتقام گرسنگی و اعصاب خراب و شوهر بد و گریه بچتون رو از بنده نگیرید ، تفاوت فرهنگ و عقیده و ...داریم مودبانه بحث کن بنده از اینور گوشی نمیتونم به شما صدمه بزنم تو هم هرقد جیغ بزنی صداش به من نمیرسه حداکثر مرورگرم میبندم میرم سر یکار دیگه پس خواهشا به اعصاب خودت رحم کن و مسلط باش....باشد که زین پس دوستان خوبی برای هم باشیم اینجا😘