هر چی تونستم بهش گفتم حسابی سرش دادو بیداد کردم شوهرمم بهش گفت حسین به زنم احترام نمیزاری و اینو همه میدونن و ....
ولی بعد اون خیلی بهتر شده و از شوهرم ناراحت شد و همون پشت تلفن اعتراض کرد منو به زنت میفروشی....
کلا این برادرشوهرم حامی امور مادر و خواهراشه
حالا پسرم اومده بهم میگه امشب عمو فک کرد من حواسم نیس ولی شنیدم داشت پیش بابا میگفت زنت خیلی بده و فلان برا ما و...
شوهرمم مثل اینکه هیچ عکس العملی نشون نداده