2777
2789

سلام دوستان راه حل بدید

من ۵_۶سالی میشه عروسی کردم ؛زمانی که خانواده همسرم اومدن خواستگاری مادش گفتن فلان خونه برای پسرمه،بعد تو خود خواستگاری تو اتاق من از همسرم پرسیدم گفتم کجا قراره زندگی کنیم گفت پدرم دوتا خونه داره گفتن هر کدوم خواستی برای شماست ،دوتا خونه مثل هم بودند؛

_

نکته؛۱_اینکه ما فامیل دوریم۲_من از خودم خونه دارم (و برای همین گفتم شرایط طرف باید از نظر مالی باهام یکی باشه) و برای همین مادرش همیشه میگفت فلان خونه برای پسرمه۳_از فامیل خواستگار زیاد داشتم حتی پسر عموی شوهرم اومدن که مادرشوهرم رفته بود دعوا که اون عروس ماست،در صورتیکه هنوز خواستگاری نیومده بودن خودشون در هر صورت من اون رو جواب کردم بطور خودکار اون از نظر مالی با من یکی بود؛اما من کلا خوشم نیومد ازش‌...

_

خلاصه ما عقد کردیم دوسال طول کشید این وسط خونه رو فروختن موقع عروسی با هر بدبختی شوهرم وام گرفت رهن کرد و پدرش پشتیبانی نکرد سر رهن خونه ام گفت ۲۵ میلیون کمک میکنم که نکرد..بعدا که کار بالا کشید پدر شوهرم اومد به من اول گفت آیا من قولی دادم گفت تو خواستگاری گفتید ،گفت از دهن من دراومد .گفتم خانمت و پسرش گفتن میتونستی بگی نه گفت من نشنیدم😐وخیلی شیک زد زیرش ،بعد که من سر این موضوع که گفتم دروغگویید اینا با همسرم بحثم بالا گرفت دم عروسی مدرشوهر یه شب تنها تو پارک به من گفت قول میدم فلان امتیازمو بفروشم من میخوام ۳تا خونه بخرم برا ۳تا بچه هام..

خلاصه الان ۳سالِ امتیاز رو فروختن بجز  خونه ای که توش هستند ؛۲تا خونه خریدن ولی حتی ما ندیدمشون که چطوریه‌...

من مدتهاست بهش فکر نکردم گفتم جهنم به اونا نیاز نداریم؛ولی وقتی میبینم کلا از من توقع دارند در همه زمینه ای خیلی بهم فشار میاد..

لیلی عالم تویی با این همه مجنون....

ما الان تو خونه ۷۰متری مستاجریم هی مهموناشون رو میفرستن ،بعد متوقع هستند الان بعد ۶سال تازه یکم زندگیمون از قرض دراومده انگار یادشون رفته هیچ به درد ما نخوردند گاه بیگاه بحث بیخود میکنند ووو که بماند..و اینکه مادرشوهرم همش میگه نگهداری ازما وظیفه پسر بزرگه؛اینم بگم کلا ۳تان یه دختر و پسر مجرد تو خونه دارند..


یکی نیست بگه مگر شما در حق ما کاری کردید،اینم بگم وضع و اوضاع حقوقشون هم خیلی خوبه؛پسرش ۲۲ سالشه مجرده بیکار بی عار میچرخه خرج میکنه شوهر من از ۱۷ سالگی مستقلِحتی خرج دانشگاهش رو خودش داده حتی سرکار بوده حقوقش رو تو خونه خرج میکرده؛بعد چندبار بحث اومده که اون خونمون بدیم دخترمون ازدواج کرد اون یکیم که برادرشوهرم روش برنامه ریخته از حرفهاش معلومه.شوهرمم یه بار گفت به پدرش ببینم فرق گذاشتی منو نادیده گرفتی دیگه اسمتون رو نمیارم‌..اونم گفت خیالت راحت و همش تو حرفاشون میگن تا بعد از مرگمون مثلا به بچه ها چیزی نمیدن

لیلی عالم تویی با این همه مجنون....

اما کافیه یکی از اون دوتا ازدواج کنن اونا خیلی زرنگ و بلان از عهده خودشون درمیان،بعد جدای اون من کلی موقعیت خوب داشتم رد کردم حتی تو فامیل الان همه مسخره میکنند با اون همه ادعا اینجور شوهر کرد شوهرش وضعش خوب نیست،جدای از حرف مردم دلم میخواد سبک که یه عمرزندگی کردم بکنم ،دیکه خسته شدم مگر یه آدم چقدر عمر میکنه!من از شرط گذاشتمگرن نامردیه..قبول کردن.

و اینکه شوهرم ته حقوقش یه کم از  ۲تومن کمتر بزور بمونه الباقی مثلا ۸۰۰اینا جای قسط از فیشش کم میشه ۶۰۰ اجاره میدیم..با این وضعیت هرگز نمیتونیم خونه دار شیم هیچ امورات ماهیانه ام بزور میگذره کمک خودمم تو زندگی هست بخدا که میرسیم و


وگرنه عمرا نمیرسیدیم..جهازم کامل خریدم یه قلمم نخریدن...الانم دوست ندارم خونمو بیارم بزارم وسط حس بدی بهم دست میده بخدا؛از اونور کلا قدر شناس نیستند نصف پول ماشین شوهرمو من پس اندازم بود کمک کردم ۲سال پیش بعد میریم خونه مادرشوهرم اینا با اینکه دوتا ماشین دارن به شوهرم میگن بریم فلان جا بریم خرید بریم پارک وو هرکسیم مهمون باشه میگن برید دنبالشون بیارید ..یه تشکرم نکردند مادرشوهرم فهمید من پول گذاشتم گفت به من چه برا خودتونه ولی الان چی کلی استفاده کردن خودشون اقوامشون موقعی که شوهرم گفت خانومم پول گذاشته گفتن خب به ما چه..اینو گفتم که بدونید اصلا نمیشه که خودم همون یه خونه رو بیارم بزارم وسط..الان راه حل میخوام ببخشید طولانی شد...

تمام

لیلی عالم تویی با این همه مجنون....

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

قط رابطه 

الان رابطمون ظاهرا خوبه ..ولی من میخوام قولی که دادن عملی کنن..قطع رابطه برام چیزی در نمیاد..من الان کلی از آشناها رو نمیتونم رفت وآمد کنم روم نمیشه تو خونه ۷۰متر

لیلی عالم تویی با این همه مجنون....

عزیزم خانواده شوهر منم مث مال شمان.رابطتو باهاشون کم کن مهموناشونم تحویل نگیر چون شما از روی خانمیته وگرنه وظیفه شما تیس.درکل رابطتو کم کن موقعی ک پدرش فوت کنه اموالش تقسیم میشه چ بخواد چ نخواد البته اگ ب اسم کسی دیگه نکنه

شوهرت چی میگه؟ اصلا نزارروخونه شماحساب بازکنن اصلا نگو خونه داری حرفشم پیش اومد بگو مال پدرت بوده فقط به اسم توبوده فروختنش برای کاری خیلی پرروان روزیاد دادین بهشون باید توروابطتون تجدید نظرکنید کمتربریدو بیاییدتااحترامتون حغظ شه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز