من ک رفتم تالار انتخاب کردم برای عروسی گفت نه ماپول اون تالار رو نداریم الان دارن همون تالار برای برادر شوهرم عروسی میگیرن ب نظرتون جالب نیس
خونه ات رو برا خودت نگه دار واصلا اسمشو نیار شوهرت خودش باید تلاششو بکنه و خونه بخره
از خدا کمک میخوام
ولی به من دروغ گفتن من شرایطم بوده عزیزم.
و اینکه خود اسلامم کفویت رو مطرح کرده..کلا این موضوع رو بیخیال شده بودم ولی فکر کن من هرچی ارث پدرمه هی درم میارم تو زندگی بعد اونا مهمون میفرستن کل حقوق که پای مهمونی میره هیچ پس انداز خودمم میره،بعد مدام میگه فلان کادو رو بگیرید برا چشم روشنی فلانی بچه فلانی بدنیا اومد فلانی مریض شد..نمیشه که من ارث پدرمم بکنم تو حلقشون مگر خودشون کم دارن...کمک پسرشون ندادن همشم انتظار دارند همه مدلِ..اگر توقع هم نداشتن زورم نمیومد دخااالتم تا دلت بخواد
ببخشید عزیزم چند کلاس سواد داری؟😒 مگه بچه ۱۵ ساله ای که مادر شوهرت گفته فلان خونه مال پسرمه تو هم با سر و با خوشحالی بله دادی؟ نگفتی سند به اسمه شوهرمه یا نه؟ کجای دنیا تا سند به اسم نزنی ادم صاحب ملک میشه؟ من شوهرم تو مجردی یه زمین داشت سند کاملش هم به اسم خودش بود بفعد ازدواج مادر شوهرم صاحب زمین شده بود میگفت سهم منم بده از زمین 😠😠😠شما خو دیگه هیچ
خانومی اگه همسرتون خیلی بااخلاقه و قدرتو میدونه اینکه توپولی بدی بهش قدرتو میدونه و تشکر میکنه به نظر من اون برید خونه ی که خودت دارید زندگی کنید چه فرقی میکنه شما بخری یا همسرت?میدونی تو همسرت وقتی عقد خوندید شدید یه نفر ینی یه روح تو دوتا جسم پس نباید بگی اینو اون اورد اونو منم اوردم ... البته اینا همش واسه وقتیه که قدرتو بدونه ینی باهم رفیق باشیدهمه جا پشتت باشه.... باخانواده همسرتم کاری نداشته باش هفته ایی یبار برو شام خونشون یا کمال احترام و برگرد هیچ توقعی ازشون نداشته باش...یجوری بیخیالشون باش ...
آخ آخ آخه آدم هر چی میکشه از دست فامیله
ما چو تو قضیه ازدواجمون یه سری مسائل پیش اومد و همه تو فامیل میخواستن دخترشون رو بدن به شوهرم. اگه صدام در بیاد کل فامیل میشن طرفدار مادرشوهرم تا من و شوهرم بد بشیم. به خاطر همون فقط میسوزم. منم خونه خریدم مادرشوهرم عوض اینکه بگه مبارکه میگه میدونی فرش الان چنده. چجوری میخوای فرشش رو بگیری😐😐😐
عزیزم صبور باش شوهرتو برای خودت نگه دار با محبت فرااااااووووونننننن تا نتونن نفوذی داشته باشن وقتی خونه مادرشوهرتی کار نکن فقط جلو شوهرت یکم کار کن ک ببینه
ب شوهرت بگو زیر پای مادرشینا بشینه تا خونه بگیره تو خوتو با اونا در ننداز
الان بعد ۶سال دیدم ای بابا هیچ پیشرفتی نمیشه فقط قسطا کم شده ...و چیزای عادی خب من تا کی تو ۷۰متری اونم قدیمی زندگی کنم؟
بعد هر وقت پدر شوهر عوضیم میاد میگه همین خوبه بمونید اینجا.. یعنی خیال نداره به پسرش خونه بده
بخدا من تو زندگی خوبی بزرگ شدم خب زورم میاد نمیتونم دیگه..
هرچی ازاین قوم شوهربگیم کمه
