وای بچه ها دیروز نه پریروزیکمی بحثمون شد . بعد گفت تا دعوا بیشتر نشه پاشو گمشو خونه بابات منم رفتم . حالا صبح مامانم گفت برو عیب نداره حرفیم زد چیزی نگو . گفتم خب اومدم الانم زنگ زده میگ اگه خونه یی بخدا میکشمت . فقط دیروز زنگ زدم بابام گفتم بابا جون خونه یی بیام . الان میگ برو خونه همون بابا جون کلی داد زد کلی جوری ک هنوز تو گوشمه صداش . الا کجا برم ن خونه مامانم میتونم برم چون میگ اگ کسی بفهمه شما دعوا کردید من بی ابرو میشم هم اینجا نمیتونم بمون . تو یکی از اتاقای مادرشوهرمم . ۱۷سالمه . الانم به مامانش زنگ زده میگ اونو از خونه بنداز بیرون تا نیومدم . حالا چیکار کنم جان مادرتون کمکم کنید
9/9/1399 فهمیدم که بچه ام پسره و صحیح و سالمه 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍الان یه ماهه حامله ام با شوهرم دوتایی ذوق میکنیم شدید دلم میخواد بچم پسر باشه و سالم و راحت زایمان کنم 😄😄😄برام دعا کنید
9/9/1399 فهمیدم که بچه ام پسره و صحیح و سالمه 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍الان یه ماهه حامله ام با شوهرم دوتایی ذوق میکنیم شدید دلم میخواد بچم پسر باشه و سالم و راحت زایمان کنم 😄😄😄برام دعا کنید
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
خانوما شعور ربطی ب سن و تحصیلات نداره کسی که شعور نداشته باشه ن با سن بالا ن با کتاب خوندن باشعور نمیشه!!!! همسر این خانوم هم یه بی شعور به تمام معناست! بنده در سن 17سالگی ازدواج کردم و حالا 21سالمه و تا حالا صدامون بیرون رفته و تا جایی که میتونیم با حرف زدن مشکلمونو حل میکنیم !
کاربر حسنکم هستم😔گریزانم ازین مردم که با من به ظاهر همدم و یه رنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دوصد پیرایه بستن💔
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
بعضی خانواده ها چه عجله ای دارن که دخترشون رو بچه سال شوهر بدن و بفرستن تو خونه مادر شوهر زندگی کنه وقتی باید مشغول تفریح و درسش باشه با مادرشوهر و شوهر سرکله بزنه.هر کی اینجا دیدم شوهرش به حساب نمیارتش کم سن بود