من و همسرم دو ماهه عقد کردیم. همسرم به شدت احساساتی و عاطفیه و وقتی تو جمع فامیل هستیم همش باید کنارش بشینم دستشو دور گردنم میندازه و دستمو میگیره تو دستش. خانواده پدری من براشون این رفتارا عجیبه و دائم چپ و راست به من تیکه میندازن به شوخی و من خیلی به هم میریزم. یعنی تا حالا نشده تو جمعی باشیم و از بقیه چیزی نشنوم در این مورد. طوری که یه بار به همسرم گفتم بعد از این تو جمع با من مثل غریبه ها رفتار کن چون دیگه برام سخته عکس العمل و نگاهای بقیه. اونم دلخور میشه مبگه من کار عجیبی انجام ندادم مگه اینکه ادم دست زنشو بگیره یا کنارش بشینه باهاش حرف بزنه کار بدیه؟
دلم میخواد بی توجه باشم ولی واقعا نمیتونم. رفتارا و حرفا خیلی آزار دهنده است برام. اخه چون سنم هم کمه و تا حالا اصلا تو باغ این چیزا نبودم و خیلی ماخوذ به حیا بودم تو جمعا همه بهم میگن از تو بعیده. انگار چه گناه کبیره ای اتفاق افتاده. به نظرتون باید رو رفتار همسرم کار کنم یا رو خودم که بتونم محل نذارم به بقیه و حرفاشون؟