سلام ما ی مجموعه مهندسی هستیم در زمینه واردات رنگ ساختمان . من و چند تا خانم دیگه والبته چند تا آقا با هم همکاریم ی مدیر خیلی متشخص و انسان به تمام معنا داریم .یکی از همکاران من خانمی هست که تقریبا با هم دوست هستیم مشکلات زیادی واسش پیش اومده الان میگم
ولی دوستم از وقتی تنها زندگی میکرد حالش بهتر شده بود ی شب با خانواده رفته بودیم رستوران با کمال تعجب آقای احمدی دوستم دیدم باهم اومده بودن دیگه متوجه شدم چی شده البته دوتاشونم حق زندگی دارن اما دوستم هنوز جدا نشده بود
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دیگه میدونستم دوستم تعریف میکرد که دلبسته آقای احمدی شده باهم بیرون میرفتن .واسش کادو میخره تولد گرفته بود من بهش گفتم کارت اشتباه اول تکلیف این زندگیت روشن کن گفت روشنه حدایی گفتم بذار طلاق که صادر شد
ادامه داشت این رابطه ها تا اینکه شوهر همکارم متوجه شد اومد ه بود تهدید و درگیری و ابرو ریزی و آقای احمدی کشید کنار چون شوهرش طلاق نمیداد و آقای احمدی این موضوع نمیدونست دوستم وقتی متوجه شد آقای احمدی دیگه حاضر به ادامه نیست زنگ میزنه آقای احمدی و شوهرش کلی حرف بار هردوشون میکنه و خودکشی میکنه ایندفعه خیلی فجیع الان تو کماست نه شوهرت میره سراغش نه احمدی