خانومای گل پنج شیش روز پیش طی یه عملیاتی مجبور شدم فورا بعدش یه قرص اورژانسی 1/5 بخورم و چون بچه اصلا نمیخوام فرداشم یه 1/5 دیگه خوردم و چون بچه اصلا اصلا نمیخوام هشت ساعت بعدش 4 تا ال دی هم خوردم و چون به هیچچچ وجه 😭 نمیخوام 8 ساعت بعدش بازم 4 تا ال دی خوردم حالا میخوام بدونم امکانش هست باردار شم؟
قیافه من از وقتی که مادرشدم😯😦😨😢😣😰😟😭😓😔 مداااااااام نگرانم پس کی لذت ببرم؟؟؟؟؟؟
قبلا یه حاجت داشتم خداروشکر با دعای شما دوستان بهش رسیدم...الان یه حاجت دارم میخوام اگه خدا صلاح میدونه بهم یکی دوتا دختر سالم و صالح بهم بده(بقول مامانم سالم و صالح هم بمونن)😍🤗 برای رسیدن ب حاجتم صلوات میفرستی؟ان شاالله خدا حاجت دلت رو برآورده کنه❤
قبلا یه حاجت داشتم خداروشکر با دعای شما دوستان بهش رسیدم...الان یه حاجت دارم میخوام اگه خدا صلاح میدونه بهم یکی دوتا دختر سالم و صالح بهم بده(بقول مامانم سالم و صالح هم بمونن)😍🤗 برای رسیدن ب حاجتم صلوات میفرستی؟ان شاالله خدا حاجت دلت رو برآورده کنه❤
موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم.دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می کردند برداشتم.دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم.دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم.سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم.دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه می کند. آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای اهدافم، روياهايم،ايده هايم و سرنوشتمروزی که جنگ های کوچک را متوقف کردمروزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد. هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد. نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم.ژوان وایس
حتماااااااا بخونین👇❤💚💜دو تا بچه بودن توی شکم مادر.اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتما. یه جایی هست که میتونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم. اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده. دومی: شاید مادرمونم ببینیم. ولی مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟ دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی.مثل دنياي امروز ما و خدايي كه همين نزديكيست.😍
موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم.دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می کردند برداشتم.دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم.دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم.سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم.دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه می کند. آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای اهدافم، روياهايم،ايده هايم و سرنوشتمروزی که جنگ های کوچک را متوقف کردمروزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد. هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد. نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم.ژوان وایس
حتماااااااا بخونین👇❤💚💜دو تا بچه بودن توی شکم مادر.اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتما. یه جایی هست که میتونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم. اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده. دومی: شاید مادرمونم ببینیم. ولی مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟ دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی.مثل دنياي امروز ما و خدايي كه همين نزديكيست.😍