2777
2789
عنوان

شوهرم خیلی بی عاطفه و بی محبت هست

4203 بازدید | 51 پست

ظهر پسر عموش زنگ زد گفت عصر میایم یه سر خونتون شوهرم تعارف شام رو کرد ولی اونا قبول نکردن

یک ساعت بعدش حالم عجیب ناخوشایند شد

بدن درد و تب و حالت تهوع

بهش گفتم حالم خوب نیست

با منت گفت

گفت پسرم عموم رو میخواستم تازه برا شام اسرار کنم

گفتم مسئله من که پسر عموت نیست

میگم حالم بده

تو دلم گفتم یعنی بهم توجه کن

خلاصه رفت بیرون ۱۰ دقیقه به اومدن مهمونا اومد خونه 

با اون حالم تمام خونه رو تمیز کردم چون اولین بار بود میومدن صبحش هم مهمان داشتم خونه نیاز به نظافت داشت


مهمونا که رفتن اونم با مهمونا و خواهرزادم که ۲۶سالش هست رفت بیرون و تا الان اومدن

وقتی رفتن به حال مرگ بالا آوردم که پسر خواهرم رفت برام‌ قرص ضدتهوع خرید و با دوتا ژلوفن خوردم

وقتی هم اومد هیچی که هیچی یه حالی هم ازم نپرسید

هیچ توقعی ازش نداشتم فقط دلم میخواست بهم بگه چطوری

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دقیقا حالتو درک میکنم منم الان حالم اصلا خوب نبود داداشو اورده اینجا اصلا بم توجه نکرد ولی ی لحظه گف چته گفتم حالم بده سرم داره میترکه گفت همین؟؟؟؟ قلبم شکست😔

بزرگ میشم واسه هرکی که کوچیکم کرد....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792