2777
2789
عنوان

اختلاف و دعوا با مادر

| مشاهده متن کامل بحث + 1424 بازدید | 44 پست

والا دنبال دلیل نگرد بیخیال باش ما یه ضرب المثل داریم میگیم فلانی نفسش سرده یعنی ادم خوبیه ها اما دلنشین نیست واسه بقیه حالا حکایت ماهم همینه من حدودا سی سالمه همین امشب مامانم یه چشمه از فرقشو گذاشت بینمون دیگه ناراحتیم چند ثانیه ای بود الان تو گفتی یادم اومد خودتو اذیت نکن دختر سعی کن از امکانات خونتون بهترین استفاده واسه پیشرفتتو بکنی

من اول خیلی دلم میشکست اما الان دیگه پذیرفتم جوری شدم که خودمم باهاش همکاری میکنم مثلا میگم این بهتر ...

چقدر هم كار بدي ميكني

ي روزي از اينقدر خوب بودن خسته ميشي ها


من به دوستی مجازی اعتقادی ندارم! و در این فضا با احترام به همه عزیزان، با توجه به تجربه ام ،هیچ درخواست دوستی را نمی پذیرم🙏🏻

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من ديگه سني ازم گذشته دهه بيست كه بودم خيلي از رفتارهاي مادرم اسيب ميديدم با كمك مشاور خودمو مجدد ...

ینی رفتین مشاور و خواستیم مسائِل بین خودتون مادرتونو حل کنه؟خیلی خوبه اما من چون مجردم بخوام اینکارو کنم همه میفهمن و نمیخوام

مادر منم همینطور با این تفاوت که من بچه اولم.تا وقتی بهم نیاز داره و براش کاری میکنم خوبم به محض اینکه کارش تموم شد باهام بدترین رفتارارو میکنه بی دلیل و بی گناه

۸۲کیلو----->80
مادر منم همینطور با این تفاوت که من بچه اولم.تا وقتی بهم نیاز داره و براش کاری میکنم خوبم به محض این ...

چه بد.من دوست دارم بدونم با اینطور مامانا چطور باید رفتار کرد.اگه کسی میدونی بگه

منم با مامانمخيلي مشكل داشتم وقتي ازدواج نكرده بودم  و خونه مامانم بودم هر روز دعوا ميكرد ديونمون كرده بود با بهونه هاي الكي ...هميشه گلايه داشت هيچ موقع باش راحت نبودم 

چقدر هم كار بدي ميكني ي روزي از اينقدر خوب بودن خسته ميشي ها

اره میدونم خودمم دست من نیست.ولی الان من خیلی عصبیم دیگه مثل قبل نیستم میدونم کار بدیه اما دیگه جرات کل کل و گی دادن به منو ندارن خیلی شیک داد میزنم و توهین میکنم چیکار کنم دیگه دست من نیست ولی نوجون بودم همش با مامانم بحث داشتیم زورشم بهم میرسید یعنی تسلط داشت روم اما الان تقریبا یک جوری شده از بحثی خوشم نیاد قاطع کاتش میکنم اونم ادامه نمیده فقط فرق ها هست دیگه همیشه بوده الان خواهر برادرام نیستن کمتر به چشمم میاد

مامان منم وقتي ي كاري داره زنگ ميزنه به شوهرم...ولي واقعيتش كاراش ديگه عذابم نميده بيشتر درگير زندگي ...

خوبه بدبختیه من اینه که اونا جز من کسیو ندارن خواهر برادرای سوگولی اینجا زندگی نمیکنن مجبورم بهشون سر بزنم دائمم حرص کارای روزمره و مشکلاتشونو بخورم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792