سلام
بجز عموم توی فامیل ما اصلا ادم معتاد وجود نداره و کسی که معتاد باشه رو به چشم خیلی بد نگاه میکنن
عموی من خیلی وقته اعتیاد داره و بارها و بارها بهش کمک کردیم ترک کنه اما خودش نمیخاد و زیر بار نمی ره .طوری که از وقتی اعتیاد پیدا کرده خیلی قیافه و پوششش افتضاح شده یعنی با یک نگاه قشنگ میشه فهمید طرف معتاده .تقریبا بین فامیل وآشنا جایگاهی نداره و همه وقتی با اینکه هزار بار بهش کمک کردن برای ترک و متوجه شدن این آدم قصد ترک کردن نداره یه جورایی طردش کردن
من توی مرکز ترک اعتیاد کار میکنم .کسایی که اونجا همکارم هستن آدمهای تحصیل کرده و متشخصی هستن.و خیلی رابطه رسمی و احترام آمیزی با همکارا داریم و کلی رودربایستی باهم داریم
دیروز در حین کار یهو عموم از در وارد شد
حالم بد شده .دست و پام و گم کردم از اتاق خارج شدم ولی متوجه من نشد .چون آدمیه که به محض اینکه منو ببینه شروع میکنه توی جمع به سوال پرسیدن که عمو محل کارت اینجاست و به همکارا منو معرفی میکنه و میگه ایشون برادر زادمه و... وشخصیتم زیر سوال می ره. قراره پرونده تشکیل بده و هرهفته بیاد مرکز(اینم بگم به هیج عنوان قصد ترک نداره که بخوام بهش کمک کنم فقط در کنار سایر مواد میخاد از قرص وداروهای مرکز هم استفاده کنه ) و نمیتونم همیشه ازش فرار کنم
از دیروز همش توی فکرم .به نظرتون چطوری جلوی این آبروریزی رو بگیرم؟