اولش بگم ک میخوادباپسرعموی شوهرم ازدواج کنه وهمسایه ام حالاخواهرشوهرعیدنوروزجشن عقدش بودبراجشن میزنذاشته بودن جاکم بودموقع رقص عروس به همه گفتن بشینیدزمین ولی فامیلای عروس همه سرپابودن پیشش منم واساده بودم که خواهرشوهربزرگ وهمه کارم اومدجلوهمه بهم گفت بشین دیگه😑چندوقت قبلم عروسی دخترخواهرشوهرم بودتوعروسیش خواهرشوهرشوفرستاده بودبهم میگفت ارم عکس گرفتی من داشتم ازخودم عکس میگرفتم خواهرشوهرش دیدعکسی نیست بعدم این به شوهرش گفت زنگ زدبه شوهرم که زنت عکسهاروپاک کنه 😑حالابراعیداومدن خونمون واینهامنم به روی خودم نیوردم اصلن فقط به مادرشوهرش گفتم که من خیلی ناراحت شدم براشون کادوهم نیوردم حالاهمه اینهابکناردستمون هم خالیه براخریدعروسی وارایشگاه همین طوری هم که نمیشه رفت .مامانم وخواهرم اینهامیگن عروسیشون تالارشون دوره نمیرن منم بهم خوش نمیگزره اینهانباشن عروسیشون هم جداست مختلط نیست .نظرتون چیه😑
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
دفتر خاطرات 6 سال قبلمو پیدا کردم :) همش نوشتم کاش من و علی تا آخر عمر با هم بمونیم :| حالا نموندنمون هیچ :( چرا هر چی فکر میکنم یادم نمیاد علی کیه ؟ :/
اتفاقا برو به خودت برس - ولی زیاد تحویلش نگیر و برو سر میز از خودت با کمال ادب پذیرایی کن و بعد اتمام مراسم بیا بیرون - به خاطر همسرت و حرف و حدیث های پیش روت می گما