خواهرم چندسال پیش حسابدار بابام بود دوسال پیش نامزدکرد بانامزدش پول کلانی کم کم ازحساب بابام برداشتن طوریکه بابام روبه ورشکستگی بود .بعدازپیگیریهای زیاد مافهمیدیم.
البته زیر بار نمی رفتن تااینکه تونستیم پارسال یک سوم پولوبرگردونیم.ولی ازاون موقع به بعد بابام نسبت به ما هم سرسنگین شده.
بابام پنج سال پیش یه خونه به منو دوتا ازخواهرام داده تا به عنوان مهدکودک توش کارکنیم.بعدازقضیه پارسال ما اون خواهرم که پول بابامو برداشته بود بیرون کردیم یعنی دیگه خودشم تمایلی به کارکردن بامارونداش چون پولی که برداشته بودخیلی بیشترازسوده یه مهد بود.
الان بابام بااون خیلی خوبه حتی یه توبهش نمیگه .اصلن بهش نگف چرااین کاروکردی.حتی زمانیکه پارسال ما دنبال وصول پول بابام بودیم میگف اذیتش نکنین.
تااینکه امروز بابام بهم گفت خونه روخالی کن.دیگه نمیخواد کارکنی!!!
خیلی دلم شکسته چه کارکنم.
شمابودین خالی می کردین یامقاومت 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭