الان برام دعا کردن دعا تو خونمون پیدا کردم...پارسال همکلاسی قدیمیم کتابهای دعاگری پدرش رو اورد منم از رو تمسخر ی چیزی از توشون دراوردم میگفت بنویس کف دستت شب خاب آینده رو میبینی همون شب دیدمشون کتکم زدن ولی بعد دوروز خوب شدم من خیلی نترس بودم تنهایی شب فیلم ترسناک میدیدم عین خیالمم نبود ولی این یک ماه ک دعا دیدیم خونمون خیلی اذیت شدم واضح میدیمشون تغییر قیافه میدادن روانی شدم دیگه