سلام.ما امشب افطاری خونه مادر شوهرم دعوتیم. از زخم زبونا و بی احترامیاشون خیلی ناراحتم و تصمیم گرفتم دیگه کلا تحویلشون نگیرم.همش به آدم تیکه میندازن و اصلا نمیدونم سر چی انقدر از من بدشون میاد.از روز اول همینطوری بودن،منم بسیار ساده و بی سیاست رفتار کردم 🤦🏻♀️😢 الان انقدر خسته شدم که دیگه نمیخوام باشون بجنگم فقط تصمیم گرفتم در حد سلام و خدافظی باشون باشم.امشب هم افطار دعوتیم و الان خونه مادرشوهرمیم.فقط سلام کردم و روی مبل نشستم.البته یه سری وسایلو من آماده کرده بودم از خونه آورده بودم.که دادم بذارن سر سفره.
تو چی اورده بودی؟
چرا شما آماده کرده بودی؟
والله خانواده شوهرمنم اینطورین از دستشون خیلی خستم!!
خوب کاری میکنی فقط سیاست داشته باش حساس نشن
منم رفتم...خیلی کم حرف زدم
اكثرا اين مشكل رو عروسا دارن
منم خسته شدم
فک کنم مادرشوهرش صداش زده ک بیا یه کاری انجام بده!!
بعد افطارم بلند نشی سفره جمع کنی و ظرف بشوری . پررو میشن . من انقدر خونه مادرشوهر ظرف شستم که روشون باز شد بهم. فک کردن خیلی خودمونی هستم و هر حرفی بخوان میتونن بزنن
خوبه سلام و خدافظی صمیمی نشو کاری به کارشون نداشته باش خیلی عادی
چراغذابرده بودی مثل اینکه شما مهمون بودی.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
52 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
