سلام دوستان خوبم.ب مناسبت روز پدر شوهرم برای باباش گوشی خرید.دیروز میگه برای مامانم هم میخوام گوشی بخرم.منم مخافت کردم گفتم لازم نیست گفت چرا لازم هست نداره خوشحال میشه.شما بودین میذاشتین بخره؟ و اینم بگم اصلا دل خوشی از پدر مادرش ندارم دو ماه پیش فهمیدم شوهرم با دختر خالش ارتباط تلفنی دارن خیلی بهم ریختم خیلی داغون شدم ب مادرشوهرم زنگ زدم جوابم نداد بعد هم تماس نگرفت و حتی وقتی من رو دید هیچی ب من نگفت و ب روی دختر خواهرشم نیاورد.حالا چیکار کنم.دلم نمیخواد از زندگی من بزنه خرج پدرمادرش بکنه.
سعی میکنم از وسایل یک بار مصرف استفاده نکنم ،خصوصا سفره ی یک بار مصرف که اصلا ضروری نیست .همیشه لیوان همراهم دارم .تا بتونم اب معدنی نمیخرم .فروشگاه که میرم کیسه همراهم دارم وپلاستیک نمیگیرم.تابتونم زباله تولید نمیکنم.زباله های خشک وتر رو جدا میکنم وزباله های خشک رو تحویل کانکسای شهرداری میدم .شاید بگید برای چی اینهمه به خودت سختی میدی وقتی هیچ کس رعایت نمیکنه ؟ خودمم گاهی به این فکر کردم گاهی به سختی میفتم ،راحتیم کمترمیشه اما دیگه عادت کردمو ی حس خوب از این رعایت کردنام گرفتم .همه ی این کارارو میکنم برای برادرزاده هام که وقتی بزرگ شدن اندکی از این طبیعت براشون باقی بمونه .برای بچه های خودم .برای بچه های شما که عاشقشون هستید.میخوام وقتی بزرگ شدن بگم من سهم خودمو انجام دادم وکوتاهی نکردم .