از اول پاییز روی دریچه ی کولرو با چند تا مقوای رنگی رنگی چسب زده بود باد نیاد داخل،بهش گفته بودم اون مقواهای رنگی رنگی ضایعست اما توجه نکرده بود منم یه مهمون غریبه داشت میومد خونمون همه رو کندم ریختم دور...حالا از دریچه باد میاد داخل...میگه آشغال میاد تو خونه غر میزنه هی میگه هی میگه اخم میکنه منم گفتم چقدر گوشت تلخی ...آخه دو ساعت دنبال چسب میگردم تا مقوای سفید بزنم رو دریچه آخرشم پیدا نکردم کلی داد و بیداد کردم که واسه یه کولر چه قدر غر میزنی اونم گفت واسه کولر نیست واسه اینه که گوشت تلخم...منم قهر کردم اومدم اتاقم اونم چند بار صدام کرد جواب ندادم گفت جواب ندی دیگه نه من نه تو منم بازم جواب ندادم...حالاام خیلی خیلی قهریم احتمالا تا دو سه روز....من دوست دارم الان زود دوست شیم اما اون دیگه تا دو سه روز تمومش نخواهد کرد...اه اه اه