2777
2789
عنوان

من مادر خوبی نبودم

| مشاهده متن کامل بحث + 5489 بازدید | 86 پست

بخاطر مخارج زندگی مجبورم برم سرکار،وقتی برمیگردم خب به کوچیکه شیر میدم غذا میدم و پوشکشو عوض میکنم مجبورم اول به کوچیکه برسم،ولی همیشه اول وردی دوتا بچهامو میبوسم ازشون تشکر میکنم که کوچیکه رو نگه میدارن

جانم 


😂تو 2 تاتایپک گذاشتم ترکید وای خدا


اولی کنایه از انجام کاری به امید سود ولی زیان دیدن 

دومی کنایه از آدمای تازه به دوران رسیده 

ترتیزک: شاهی

قتق(قاتُق)  انچه با نان میشه خورد 

نم دنسم    نمیدانستم

اُرسی ،  کفش

اُرْسی پَسَک پیشَک ندار ،  دمپایی

خجیجه   خدیجه

دریجه   درجه،مقام

فدوی  فدای

خدا دونه   خدا داند

ایی   این


ضرب المثل به لهجه شیرازی ♥️♥️💞💞

توصیه های دینی من از اعتبار ساقط هست.باورهای نادرستی که وارد مغزمان کرده اند اگر باور داشته باشیم اتفاق می افتد حتی اگر نادرست باشد.باورهایمان را تغییر دهیم فقط خداپرست شویم فقط خدا

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اصلا عزیزم تقصیر شما نیست چون بچه کوچیکتر و توجه بیشتر میبره و حسادت همیشه تو بچه های بزرگتر هست حالا شانس شما پدراشون فرق میکنه و اینطوری تعبیر کردن ناراحت نباش بهشون توضیح بده بدون اینک متوجه بشن شنیدی حرفشونو و بیشتر بهشون توجه کن تا از سرشون بیوفته حسادت

اللهم عجل لولیک الفرج
عزیزم بچه ان متوجه نیستن بزرگ شن بعد می فهمن چه مامان خوبی داشتن که حضانتشونو قبول کرده

خدا کنه اینجور بشه،من واقها نابود شدم امروزبا این حرف زدنشون،بخدا الان دارم با اشک مینویسم من سعی کردم هیچ کمبودی براشون نذارم

اینجوری که خیلی سخته برات تنها با 3 بچه

فرزندم،دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم
😂تو 2 تاتایپک گذاشتم ترکید وای خدا اولی کنایه از انجام کاری به امید سود ولی زیان دیدن  دو ...


خوشا شیراز و وضع بی مثالش

خداوندا نگه دار از زوالش🌹🌹🌹


ممنون دوست شیرازی گل،،،،شاد و سلامت باشی🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

دلواپسِ فرشته هام...🌠
عزیزم متاسفانه یا خوشبختانه بچه کوچیکم حتی پدرشو ندیده ،ما خیلی زود جدا شدیم

نباید بهش میگفتی که شوهر دومت باباش نیست 

قبول انواع سفارش گلسر،ریسه مو،بدلیجات رنگ ثابت، آویزساعت،گیره روسری،نیم ست،بندعینک،وست دختر پسر لینک کانال     https://t.me/joinchat/EP8P4FgT2q8GitzfyUYerg
خدا کنه اینجور بشه،من واقها نابود شدم امروزبا این حرف زدنشون،بخدا الان دارم با اشک مینویسم من سعی کر ...

ببین عزیزم پسرت بزرگه باهاش حرف بزنی همه چی میفهمه بهش بگو ببین خواهرت چقدر کوچولو‌اصلا نمیتونه ازخودش مراقبت کنه من مجبورم بهش رسیدگی کنم ولی میدونم همیشه چقد به داشتن تو خواهرت افتخار میکنم باهاشون حرف بزن وقتی از سرکار میای براشون خوراکی و کادو بگیر بگوو بیاین براتون جایزه اوردم بچه یساله هنوز هیچی متوجه نیمشه پس اول بابزرگا بازی کن بعد به کوچیکه رسیدگی کن

پدر پشتم‌شکست از رفتن تو/پدر شادی تموم شد توغم‌تو  همیشه بزرگترین آرزوم این بود پاهای بابام و‌ببوسم ولی هیچوقت روم‌نمیشد خجالت میکشیدم روزی که تو‌سردخونه دیدار آخرم بود نشستم کف سردخونه و‌چنددقیقه بی وقفه پاهاش و‌بوسیدم بدون هیچ‌خجالتی بدترین لحظه عمرم بود که از خودم تاهمیشه متنفر شدم توروخدا هیچوقت هیچوقت خجالت نکشید از بوسیدن دستای پدرمادرتون‌نذارین خدای نکرده ی روز این نوع بوسیدن تجربه کنید.درسته بعد بابام نفس میکشم ولی زندگی نمیکنم اصلا فقط به اجبار روزهامیگذره چون چاره ای ندارم ولی وقتی تموم جانم دیگه روزمین نیست منم نیستم روحم‌نیست جسمم که ادامه میده هیچوقت دیگه ادم قبل نمیشم🖤🥀خیلی دلتنگتم بابای مهربونم بابای خوبم خیلی قلبم تحمل این حجم دلتنگی نداره🥀🥀🥀
ای وای...چرا اخه😔

همسری داشتن که از هم جدا زندگی میکردن ،اون خارج از کشور بود همسر من اینجا،همسرم گفت اون هیچوقت برنمیگرده اما خانمه برگشت درست وقتی که حامله بودم ،من جدا شدم بلافاصله

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792