ی خانومی واسطه شد ،قرار اشنایی با ی خانوم رو گذاشتیم بریم خونشون،واس برادرم،بعد اشنایی،خاهرم بهم گفت دختر خانوم چشاش ابیه،و من از اول از یکی ک چش ابی باشه زیاد خوشم نمیاد،نمدونم چرا منم ایحرفو ب اون خانومی ک واسطه شده بود گفتم،اما بخدا ن اونجوری،گفتم هر ک ی سلیقه داره،یکی چش ابرو مشکی میپسنده و یکی هم چش ابی و پوست سفید،خاهرمنم بیشتر چش ابرو مشکی میپسنده،
اومدم ب خاهرم گفتم،واویلا شد تو خونمون،بام قهر کرد،اما نیتم خراب کردن ابجیم نبود