راننده امروز خیلی حرف میزد کلا از دبی کار کردنش اینا منم نمیدونم چیشد گفتم حدود دوسالی بود همین دوسال پیشم بیمارستان اینا بودم بخاطر مریضی مادرم (سرطان )الان خداروهزار مرتبه شکر مادر من حالش خوبه و در حال چکابه سه ماه ب سه ماهه .گفتتش مادرت هنوز هستش منم گفتم مادرم خداروشکر خوبه و در حال چکابه .گفت خلاصه اونم افتاده گردن شما من کوپ کردم بنظرتون حق با من بود کوپ کنم ودلخور بشم گرچه من ب روی طرف نمیارم .گفتم بهش وظیفه ام بود ولی یجوری گفت اصلا انگار نه انگار راجب مادر ادم حرف میزنه ادمیکه خیلی سال زحمت ادم رو کشیده